پ٫ اردیبهشت ۶ام, ۱۴۰۳

چغازنبیل، بزرگ‌ترین معبد ایران باستان

در مرکز شهری کهن نیایشگاهی قرار دارد که نمونه‌ای عالی از معماری دوران باستان است.

اونتاش‌ ناپیریشا از سلسله ایگه‌هالکیِ عیلام، که نقشی برای یادبود او ساخته شده؛ خدایی با دمی به شکل ماهی که مارها احاطه‌اش کرده‌اند:

«من در اینجا، شهر اونتاش و حریم مقدس را بنا کردم. آن را در یک دیوار داخلی و یک دیوار خارجی محصور کردم. من معبد بلندی ساختم که شبیه آنچه شاهان پیشین ساخته بودند نبود.»

معبدی که این پادشاه عیلام درباره‌اش می‌گوید همین است که امروز آن را به زیگورات چغازنبیل می‌شناسیم. بنایی پلکانی رو به آسمان. سازه‌ای مذهبی که نمونه‌های آن زیاد است؛ مثلا در شهرهای باستانی اور و دورکوریگالزو در عراق امروز. و در ایران هم؛ در سیلک کاشان، و جیرفت. بناهایی ساخته شده برای خدایان که خانه آن‌ها نامیده می‌شدند. مکان‌هایی مقدس برای زیارت و نذر و دعا.

چغازنبیل نمونه‌ای عالی از آن‌هاست. البته امروز نامش چغازنبیل به معنی تپه زنبیل‌شکل است، چراکه تا سال‌ها نمی‌دانستند زیر آن تپه چه معبد بزرگی قرار دارد. وگرنه در روزگار خود معبد اصلی دور اونتاش به معنی شهر اونتاش بوده. شهری ساخته شده در سال ۱۲۵۰ قبل از میلاد یعنی حدود ۳۳۰۰ سال پیش و درون سه حصار، با معبدی بزرگ یا همان زیگورات در مرکزش و نیایشگاه‌هایی که اطرافش قرار گرفته. معابدی برای خدایان گوناگون مردمان عیلام باستان؛ ایشنی کاراب، کی‌ری‌ریشا، هیشمیتیک، روهوراتیر و بسیاری دیگر. اما دو خدایی که این معبد به آن‌ها تقدیم شده، ناپیریشا خدای منطقه انشان، منشأ و خاستگاه آب‌ها، و این‌شوشیناشک خدای بزرگ شوش، ایزد جهان مردگان هستند. خدایانی که بر طبقه بالایی این بنا خانه داشته‌اند؛ در طبقه پنجم که کوکونو یا معبد اعلی نام داشت و دیگر اثری از آن نیست. زیگورات چغازنبیل در روزگار خود پنج طبقه بوده و به ارتفاع ۵۳ متر، که امروز فقط ۲۵ مترش باقی مانده؛ یعنی حدود ۲ طبقه و نیم آن. آجرهای لعابدارش ریخته‌اند و دیگر اثری از رنگ‌های آبی و سبز و نقره‌ای و طلایی‌اش دیده نمی‌شود. اما آنچه به جا مانده هم باشکوه است. زمانی که کشف شد حیرت همگان را برانگیخت.

زیگورات سال‌ها پیش تپه‌ای بود که نمی‌دانستند چه رازی در خود پنهان کرده. وقتی شرکت نفت ایران و انگلیس سال ۱۳۱۵ در جریان اکتشاف‌های خود به رولن دومَکِنِم باستان‌شناس فرانسوی اطلاع می‌دهد که در مکانی نزدیک به شوش سفال‌های تاریخی پیدا کرده، دومَکِنِم به محل می‌آید و با حفاری‌های اولیه متوجه می‌شود اینجا مکان مهمی است اما با وقوع جنگ جهانی دوم کاوش‌ها متوقف می‌شود. سال‌ها پس از جنگ است که چغازنبیل دوباره مورد توجه قرار می‌گیرد. وقتی پاییز سال ۱۳۳۲ رومن گیرشمن باستان‌شناس فرانسوی کاوش در آن را از سر می‌گیرد و تا سال ۱۳۴۱ ادامه می‌دهد.

گریشمن زیگورات را از زیر خاک بیرون می‌آورد. معبدها، کاخ‌ها، آرامگاه‌ها و حصارهای شهر را. شهر اونتاش‌شاه دور اونتاش کم‌کم هویدا می‌شود. محوطه‌ای ارزشمند و تاریخی با صدها کتیبه و اشیاء به جا مانده از هزاران سال پیش که حالا هر کدام در موزه‌ای از ایران و جهان قرار دارند. شهری بزرگ، که شاه عیلام ساختِ آن را در اوایل سلطنتش آغاز کرد و تا پایان عمر او ادامه داشته؛ یعنی حدود ۲۰ سال. شهری مذهبی در کنار رودخانه دز و در پنج کیلومتری تپه تاریخی ده‌نو که پاتیر ایشان پدربزرگ اونتاش ناپیریشا در آن معبدی برای خدایان ساخته بود. پس اونتاش ناپیریشا این منطقه را خوب می‌شناخت و در همان حوالی شهر خود را ساخت؛ در میانه راه شوش پایتخت عیلام به هیدالو شهر مهم دیگر این تمدن؛ همان شهری که نامش در اسناد آشوریان آمده و رومن گیرشمن و جورج کامرون در تحقیقات خود دریافته‌اند می‌تواند شوشتر امروز باشد. جایی که بقایای به جامانده از تمدن عیلام را در آن یافته‌اند.

زیگورات چغازنبیل در مرکز شهر اونتاش ساخته شده. معبدی بنا شده بر قاعده‌ای مربع‌شکل که طول هر ضلع آن حدود ۱۰۵ متر است. یعنی بزرگ‌تر از یک زمین فوتبال. نیایشگاهی که در دو مرحله ساخته شد. ابتدا طبقه اول آن را ساختند با اتاق‌های دراز و باریکی که رو به فضای خالی وسط بودند. در مرحله دوم سایر طبقات احداث شده و تا پنج طبقه بالا رفته. نکته جالب زیگورات چغازنبیل در احداث همین طبقات است که تفاوت معماری آن را با دیگر زیگورات‌ها نشان می‌دهد. معماران شهر اونتاش می‌دانستند که نباید مثل زیگورات‌های دیگر هر طبقه را روی دیگر طبقات بسازند تا بر ستون‌ها و ساختمان طبقات پایینی فشار وارد کنند. آن‌ها تمام طبقات این زیگورات را بر زمین بکر پایه‌گذاری کردند. ساخت هر طبقه درون طبقه دیگر انجام گرفته و بالا رفته تا طبقه پنجم، که فقط ۹ متر آن دیده می‌شده و ۴۴ مترش درون بنا تا زمین ادامه داشته. به جز طبقه اول و پنجم که توخالی بوده‌اند، سازندگان بقیه طبقات را با خشت پر کرده‌اند.

در چهار طراف زیگورات ورودی‌هایی است رو به پلکانی که به بام طبقه اول می‌رود. رو‌به‌روی هر ورودی هم بناهای استوانه‌ای کوچک قرار دارد که انگار پایه مجسمه بوده‌اند.

گرچه پلکان‌ها تنها تا بام طبقه اول می‌رود و آن هم برای عموم مردم نبوده، اما یک راه دسترسی به طبقات بالاتر وجود دارد که پلکان جنوب‌غربی است و مخصوص ورود شاه، خانواده او و روحانیون بزرگ بوده. این پلکان تا بام طبقه دوم می‌رفته و به وسیله رشته پلکان‌هایی دیگر در جبهه جنوب‌شرقی بنا به طبقات سوم و چهارم و سپس طبقه پنجم یعنی معبد اعلی راه داشته. معماران در میانه طبقات، پاگردها یا ایستگاه‌‌های میان‌راهی هم ساخته‌اند تا خستگی صعود به طبقات بالاتر را برطرف کنند.

دور تا دور این معبد هم آجرهای کتیبه‌داری کار شده که شناسنامه این بنا هستند. اینکه هر مکان برای کدام خدا ساخته شده.

این زیگورات درون حصاری ساخته شده از خشت و گل قرار دارد با شش دروازه که بزرگ‌ترین‌شان دروازه شاهی است. هیچ‌کدام این دروازه‌ها رو به ورودی‌های معبد نیست و همین نشان می‌دهد که زائران نباید مستقیم به سمت ورودی‌ها می‌رفتند. در اینجا آئینی خاص انجام می‌شده. با نگاهی به نقشی از یک مُهر دوره عیلامی می‌توانیم حدس بزنیم که زائران احتمالا دور این بنا که خانه خدایان بوده می‌چرخیدند و رسمی را به جا می‌آوردند.

درون این حصار که زیگورات را در بر گرفته معابدی برای پرستش خدایان مختلف عیلام هم قرار دارد. حصار دوم شهر کمی دورتر است و کاخ‌ها و معابدی دیگر را در بر گرفته و حصار سوم هم در فاصله‌ای دورتر برای محصور کردن کل شهر ساخته شده و درون آن آرامگاه‌هایی سلطنتی قرار گرفته در زیر زمین ساخته شده‌اند و بقایای سیستم آبی شهر که از مهم‌ترین بخش‌های معماری این محوطه است.

رومن گیرشمن احتمال داد که این سازه برای رساندن آب رودخانه دز به شهر ساخته شده. آن را تصفیه‌خانه‌ای نامید که آب رودخانه دز را پالایش کرده و به شهر می‌برد. اما بهزاد مفیدی باستان‌شناسی که اواخر دهه هفتاد این محوطه را کاوش کرد به نتایج دیگری رسید. او با توجه به مرتفع بودن مکان شهر از سطح رودخانه، این نظر را داد که احتمالا آب بارانی که ناودان‌های بناها و حصارها به بیرون هدایت می‌کردند از طریق این سازه دفع می‌شده.

شهر اونتاش تا پایان سلطنت اونتاش ناپیریشا در حال ساخت بوده. شواهد به دست آمده نشان داده که ساخت این شهر هنوز ادامه داشته که با مرگ شاه متوقف می‌شود. نمی‌دانیم چرا شاهان بعدی عیلام هیچ‌گاه میلی به ادامه ساخت این بنا نداشتند. شواهدی وجود دارد که سال‌ها بعد شیلهاک این‌شوشیناک پادشاه عیلام معبدی را در این شهر تعمیر کردهاست.

احتمال داده‌اند شیلهاک این‌شوشیناک کسی بوده که برخی مجسمه‌ها و اشیاء دیگر این محوطه را با خود به شوش برده که یکی از مهم‌ترین‌شان تندیس ناپیراسو بوده. مجسمه‌ای از آنِ همسر اونتاش ناپیریشا که در کنار زیگورات قرار داشته و کتیبه روی آن را قدیمی‌ترین صدای یک زن در تاریخ ایران دانسته‌اند:

«من ناپیرآسو، همسر اونتاش ناپیریشا هستم. هر کس که بخواهد مجسمه مرا تصرف کند، هرکس بخواهد آن را درهم بشکند، هرکس این کتیبه را خراب کند و یا نام مرا پاک کند، باشد که مورد غضب خدایان اینشوشیناک، نیپی‌ریشا و کیری‌ریشا قرار گیرد و نام و نسلش از میان برداشته شود.»

به جز تعمیر معبدی در این شهر توسط شیلهاک این شوشیناک، هیچ مدرکی به دست نیامده که شاهان دیگر عیلام توجهی به این شهر مذهبی داشته‌اند. دور اونتاش در طول سال‌ها بی‌توجهی کم‌کم رو به ویرانی می‌رود تا سرانجام ضربه نهایی را می‌خورد؛ وقتی ۶۰۰ سال پس از ساختش، آشوربانیپال پادشاه قدرتمند تمدن آشور، عیلام را فتح و این شهر را ویران می‌کند؛ بنایی را که سال‌های سال از فراموشی‌اش می‌گذشت.

عصر ایران

درباره نویسنده