معماری مشهد، شهروندمحور نیست
![](https://memaaraneh.ir/wp-content/uploads/2024/04/3418907_592.jpg)
حامد کاملنیا گفت: اطراف حرم مطهر رضوی را به پرترافیکترین محل تبدیل کردهایم، بنابراین معماری مشهد، شهروندمحور نیست و باید بپذیریم تصمیمات حوزه شهرسازی و معماری ما بیش از آنکه تأکیدش بر مؤلفههای شهرسازی و معماری باشد، تأکیدش بر مؤلفههای سیاسی یا تصمیمگیریهای موضعی بوده است.
رئیس دانشکده معماری و شهرسازی دانشگاه فردوسی مشهد در گفتوگو با ایکنا از خراسان رضوی در پاسخ به چیستی تفاوت معمار و شهرساز اظهار کرد: معمار، فضا را خلق میکند که میتواند یک اتاق یا یک شهر باشد، اما بهطور کلی دامنه عمل معماری در عامه طراحی خرد مقیاس در حد یک ساختمان همچون یک خانه، مسجد، بیمارستان یا مدرسه است، ولی شهرساز نگاه کلان دارد، یعنی آنچه با عنوان برنامهریزی است اینکه کجا آموزشی باشد، کدام قسمت مسکونی باشد، هر کدام چند طبقه باشند و از جنس نظام طراحی باشد و نحوه سازمان بین سمفونی خدمات و کاربریهای شهری را شهرساز طراحی میکند و در واقع معمار در نظامی که شهرساز تعیین کرده است، طراحی میکند، به عبارتی شهرساز قانون کلان شامل معبر اصلی و فرعی، پارک، موزه و … را مینویسد و معمار به طراحی آن کالبد با ایده خلاقانه میپردازد.
کاملنیا افزود: اساس وظیفه معمار، ایجاد و خلق فضایی است که دارای پیام و معنا باشد و فرق معماری با ساختمانسازی در تفاوت سرپناه با خانه است. سرپناه آن چیزی است که ما را از بلایا حفاظت میکند، اما خانه به ما حس زیستن میدهد، معماری با نور، صدا، آب و خاطره بازی میکند تا برای انسان یک لحظه آرامش ایجاد کند و هنر معماری این است که چطور خاستگاههای ذهنی را به خاطره تبدیل کند و از بودن در فضا نیاز از جسمی تا روحی را برطرف کند، بنابراین معماری در سطح پایینش ساختمانسازی است و در سطح بالای آن خلق است.
دانشیار گروه معماری دانشکده معماری و شهرسازی دانشگاه فردوسی با اشاره به تفاوت معماری با عمران ادامه داد: چنانکه عمران از جنس اصول سازه است و ایستایی و پایایی ساختمانی را حساب میکند و در واقع تکنیک ساختمان از ابعاد سازه، فرآیند ساخت و نحوه نگهداشت ساختمان در برابر نیروهای عمودی و افقی در عمران اهمیت دارد، در حالیکه معماری به سلسله روابط، رفتارها، گذشته، آینده، خاطرات و پیامهای معنایی متوجه است و روحی که باید به ساختمان دمیده شود.
وی در پاسخ به این پرسش که آیا میتوان ساختمان را بدون معمار ساخت، گفت: ساختمان را میتوان بدون معمار ساخت، اما معماری را نمیتوان بدون معمار ساخت، چنانکه از کتاب «معماری بدون معمار» برداشت میشود، معمارهای قدیمی علاوه بر دانش مهندسی، آن اندیشه معنوی را داشتهاند که توانستند مثلاً مسجد شیخ لطفالله را بسازند، آنجایی که معمار میخواهد کیفیت محیط زیست را ارتقا دهد و یا پیامی به تاریخ بدهد، چنانکه در بناهای شهری دنیا دیده میشود، در واقع معمار تمدنساز است و تجسم کالبدی فرهنگی است که میخواهد تبدیل به پیام آینده شود، بنابراین معمار پیام آینده را میسازد.
کاملنیا با تأیید این مطلب که بافت سکونتگاههای ما تا قبل از دوران مبتنی بر معماری بوده است، تصریح کرد: در دوره قدیم و قبل از دوره مدرن انسانهای خاص جامعالاطرافی وجود داشتند، بهعنوان مثال بسیاری شیخ بهایی را بیش از آنکه معمار بدانند، یک دانشمند و سیاستمدار میدانند، او دستورات شهرسازی دارد، علم نجوم میدانسته و جهت قبله را تعیین میکرده است، درباره قنات صحبت کرده است، یعنی از عمران آب و کشاورزری اطلاعات داشته است، بنابراین چون این افراد هم علم محاسبه و هندسه میدانستند، هم خلاقیت و هنر معماری را داشتند، به همین دلیل در گذشته مرز میان عمران، معماری و شهرسازی کمتر بوده است، اما در جامعه امروز افراد تنها در یک حوزه بهصورت بسیار تخصصی ماهر میشوند و به همین ترتیب مسئله ساختمان به حوزههای عمران، مکانیک، برق، شهرساز، نقشهبردار و … تبدیل شده است.
وی افزود: اگر امروز در اصفهان قدم میزنید، معماری را بیشتر از عمران حس میکنید، اما وقتی در مشهد قدم میزنید، معماری را کمتر حس میکنید، به این دلیل است که ساختمان به کالای اقتصادی تبدیل شده است و هر چقدر ساختمان به کالا و منافع مادی تبدیل شود تا گرانتر و زودتر ساخته شود، از ماهیت، جوهره و وظیفه اصلی معماری دور میشود، معماری بهدنبال لوکس کردن نیست، برخی جاها ساختمانسازی دچار تزئیناتی فریبنده است، اما با قرار گرفتن در درونش آن پیام را ندارد و انسان را دچار روزمرگیها میکند.
کاملنیا بیان کرد: شهرسازی در دوران مدرن پیامآور اتفاقات خوبی بوده است، بنابراین با نگاه به مؤلفههای مدرن میتوانست خوب باشد و فضا برای آدمها و شهر تولید کند، اما رفتنش به دیگر حوزههاست که موجب برهم ریختگی شده است، نخست آنکه معماری و شهرسازی همیشه تحت تأثیر سیاست بوده و هر حاکمیتی که آمده اندیشههای خود را اعمال کرده است، نقل قولی داریم که «شهرسازی و معماری به ما دروغ نمیگوید» و پیام حاکمان است که میگوید چهطور پیامها را بسازید، به این معنا تفکری که بر شهرسازی مسکو حاکم است، در بارسلون دیده نمیشود، بنابراین پیامهای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی در معماری وجود دارد.
دانشیار گروه معماری دانشکده معماری و شهرسازی دانشگاه فردوسی با بیان اینکه نسبت معناداری میان رفتار حاکمیتی با تمایلات اجتماعی وجود دارد، ادامه داد: بهعنوان مثال بالاترین میزان تمایل نسبت به نمای رومی در دو شهر مشهد و قم وجود دارد، در حالیکه انتظار دیگری میرود. در دورهای از شهرسازی معاصر تصمیمات خوبی میگرفتیم، اما از یک جایی شهرسازی و معماری به دلایل مختلف همچون ناکارآمدی مدیریتی، ضعف فارغالتحصیلان، عدم توجه به تجربهها و … راه بدی را رفته است، مثلاً هنگامیکه در خیابان جنت که محصول دوران مدرن است، راه میروید، حس خوبی از محله، خانه و پارک دارید، همچنین محله نارمک در تهران که با تفکر شهرسازی مدرن ساخته شدهاند، همان ایده محلهمحوری که در یزد هم داشتهایم به شکل و زبانی دیگر وجود دارد.
شهرسازی و معماری متأثر از تصمیمگیریهای موضعی بوده است
وی اظهار کرد: یک بخش آن است که بپذیریم تصمیمات حوزه شهرسازی و معماری ما بیش از آنکه تأکیدش بر مؤلفههای شهرسازی و معماری باشد، تأکیدش بر مؤلفههای سیاسی یا تصمیمگیریهای موضعی بوده است، چنانکه گاه بدون دلیل و مطالعه یک بافت را تخریب کرده یا به بافتی مجوز بلند مرتبهسازی دادهایم یا تراکم بافتی را از سه طبقه به ۶ طبقه افزایش دادهایم، اینگونه تصمیمات آرام آرام پیکره شهر را از بین برده است و انسجام ذهنی در آن دیده نمیشود.
کاملنیا با انتقاد از تفکر برخی مدیران افزود: در شهر مشهد چه بسیار ضابطههای اشتباه گذاشته و باز متوجه آن شدهایم، از درختانی که برای تأمین پارکینگ قطع شدند تا پارکهایی که خراب شدند، کارفرمایانی که بدون توجه به هارمونی شهری و تنها براساس ضوابط زمین و پرداخت جرایم در کمیسیونها، برجسازی میکنند، بنابراین کلان ما اجازه چنین آنارشیسمی را در شهرسازی و معماری داده و شهرداری شاید برای منافع و یا تأمین مخارج خود قاطعانه برخورد نکرده است.
وی گفت: در کشور ما مسکن و زمین تبدیل به کالایی فوق سرمایهای شده است و به نظر میرسد این اتفاق از زمانی افتاد که شهرداریها باید ۵۰ درصد بودجهشان را خودشان تأمین میکردند و چون نتوانستند از راههای مولد درآمد کسب کنند، شهرداریهای ما فروشنده شدند و برای خودشان رسالتی برای شهر، کودک و سالمند در نظر نگرفتند، زیرا دغدغه تأمین هزینههایشان را داشتند، بدینترتیب به سراغ راحتترین کارها یعنی حذف پارکها و فضای کودک و فروش زمین رفتند و سرانه مسکن را کم میکنند، زیرا فشارهایی وجود دارد که نمیگذارد بر روی مدل اصولی پیش بروند.
دانشیار گروه معماری دانشکده معماری و شهرسازی دانشگاه فردوسی تصریح کرد: بنابراین یک اشکال بزرگ ما اقتصاد است که نمیگذارد شهرها اصولی رشد کنند و توسعه یابند. بخش دیگر اشکال، دانش است، بهعنوان مثال به نظر میرسد طرح جامع حرم مطهر رضوی را باید به بهترین معمار و شهرساز دنیا سپرد، زیرا این پروژه آنقدر بزرگ است که همه دنیا باید آن را ببینند، چیزی که بتواند کانون جهان اسلام باشد و در آن اقلیم، محیط زیست، فرهنگ و … لحاظ شده باشد، چنانکه گاندی برای تربیت معماران نسل آینده، بهترین معماران و شهرسازان دنیا را به هند آورد و تعدادی از معماران و شهرسازان جوان هند را گرد آورد تا سالها در کنار آنها کار کنند و آموزش ببینند، بدینترتیب براساس ایده ماندلا، یعنی فرهنگ ذهنی هندوستان طرح چندیگار ریخته شد و نوعی نظام شهرسازی درست کرد.
وی ادامه داد: گاندی با ایجاد طبقه اجتماعی در شهر مخالف بود و بدون برچسب زدن بر محلهها به پایین شهر و بالای شهر سعی کرد با ایجاد برجهای لوکس در محلههای مختلف، امتزاج آدمها به وجود آید و وزن شهرها با هم بالا و پایین شود، همچنین ویتران شهردار پاریس با ایجاد نقاطی شاخص در چندین محله مختلف از شهر پاریس، موجی برای اصلاح آن محلهها ایجاد کرد.
کاملنیا گفت: هنگامیکه برای نهضت ملی واحد با متراژ ۷۵ متر تعریف میشود، بهصورت خودکار این تصور به وجود میآید که هر گاه پول داشته باشم باید از اینجا بروم و جایی برای رشد وجود ندارد، در حالیکه در شهرسازی معاصر بر وجود یک جای خالی در معماری تأکید میکند که فرد در آینده بتواند از آن استفاده کند، بدینترتیب اگر افراد احساس کنند که این منطقه از آن آنها است، همانجا میمانند.
وی با مثال شهر پاریس اظهار کرد: این شهر تنها ظاهر ساختمانها و بلوارها نیست، پاریس تنها برج ایفل نیست، بلکه میدان کنکورد است، پاریس را از این زاویه باید دید، یک بنیاد تاریخی در پشت آن است که آن شهر را به یک انسجام معماری و شهرسازی رسانده است و امروز امکان ندارد در این شهر یک نفر اجازه ساخت نمای رومی در پاریس داشته باشد، در حالیکه پاریس مهد معماری نئوکلاسیک است و این در حالی است که در تمامی کوچههای شهرمان در حال ساخت نمای رومی هستیم.
رئیس دانشکده معماری و شهرسازی دانشگاه فردوسی که سابقه ارتباط با بسیاری از شهرها و دانشگاههای خوب ایران را دارد، بیان کرد: از نظر من شهر مشهد نسبت به دیگر شهرهای بزرگ، وضعیت معماری و شهرسازی بدتری دارد، اصالت معماری در شهرهایی همچون اصفهان، شیراز و یزد حفظ شده است و اگر نتوانیم نیاز نسل جوان را از بافت تاریخی برآورده کنیم، آنها آنجا را ترک میکنند و بافت میمیرد، بدینمعنا که اصالت و ماهیت خود را از دست میدهد و این بافتها به هتلها و مراکزی برای حضور توریستها تبدیل میشوند و این کاری است که ما با بافت اطراف حرم مطهر رضوی کردهایم.
وی با بیان اینکه معماری به دنبال یک سمفونی است که با وجود تفاوتها، نظم ایجاد کند افزود: در همه جای دنیا چنین فشارهایی بر شهرداریها وجود دارد، اما تفاوت در این است که آنها یک نظام برنامهریزی شکل میدهند که در آن هماهنگی بین اجزا وجود داشته باشد، ممکن است ۱۰ سال فکر کنند تا ضابطهای تعیین کنند که آدمها در آن تنوع داشته باشند، اما در عین حال هارمونی هم داشته باشد، اما ما گویی آن دقت نظر و وقت را در تعیین ضوابط نمیگذاریم، ضوابط حاکم بر معماری و شهرسازیشان فکر شده و قویتر است و باعث شده تا حدی مسائل اقتصادی و اجتماعی یعنی تفاوتها را ببینند، به این معنا که مدل برنامهریزی شهری بر مبنای مدل اقتصاد هم هست، اما اجازه ریز تفاوتها را هم میدهد تا در تولید انبوه، تفاوت و کیفیت هم لحاظ شود.
نظام قانونگذاری شهری قویتر و آیندهنگرتر باشد
دانشیار گروه معماری، دانشکده معماری و شهرسازی دانشگاه فردوسی با تأکید بر اینکه در ترسیم ضوابط نیاز به تخصص و تجربه خیلی خوب داریم، گفت: منطقهای متروکه در شهر پاریس وجود داشت که ایده مسکن ارزانقیمت را برای آن ارائه دادند، سالهای سال بر جنبههای مختلف ضوابط این ایده فکر و کار شد تا در اختیار شهرسازان قرار دادند، بدینترتیب پس از ساخت به یک نمونه بسیار خوب در معماری و شهرسازی دنیا تبدیل شد، بنابراین باید نظام قانونگذاری شهریمان هر چه قویتر و آیندهنگرتر باشد.
وی با مثال شهر مصدر در ابوظبی بهعنوان یکی از زیباترین نمونههای معماری اسلامی بیان کرد: این شهر تمامی نمادهای معماری اسلامی خاورمیانه را داراست و اولین شهر انرژی صفر دنیاست، چنانکه یکی از اصول معماری ما که خودبسندگی و اینهمانی است، در این شهر رعایت شده است، بنابراین ضابطه، طرح جامع و قانونگذار میتواند اقتصاد را هم در نظر گیرد، اما هنگامیکه فقط اقتصاد را ببیند، این قسمت رها میشود و دیده نمیشود.
رئیس دانشکده معماری و شهرسازی با اشاره به یادداشتی در روزنامه خراسان با عنوان «مشهد، شهر بیخاطره» گفت: تمامی نمادهای شهری مشهد پاک شدهاند و حس قرابتی نمانده است، بهعنوان کسی که در این شهر متولد و بزرگ شده و مدتی اینجا نبودهام، پس از بازگشت مانند کسی بودم که دیگر اینجا را نمیشناخت، جاهایی که بازی میکردیم، چگونگی به حرم رفتن، میدانها و فضاهای اطراف آن، بلوار ملک آباد و … هر آنچه خاطره ساختیم را خراب کردیم، حال آنکه آنچه خاطرات شهر را میسازد، باید نگه داشت و راهی یافت که در عین حفظ خاطرات شهری بتوان نیازهای توسعه شهری را بر طرف کرد، چنانکه برای رفتن به مسجد جامع شهر باید از کوچههای قدیمی عبور کنی، زیرا در گذشته مذهب جزئی از زندگی روزمره بوده است، گویی معماران و شهرسازان ما در گذشته گونهای طراحی میکردند تا مردم از دل مسجد جامع و بازار رفتو آمد داشته باشند و قرار نبوده است که این بناها همچون حلقهای جدا از زندگی شهری شوند، اما در مشهد امروز با فضایی که در اطراف حرم ایجاد شده است، آنرا به فضایی بسته تبدیل کردهایم.
کاملنیا با اشاره به وجود ساختمان اداری در میدان شهدا بیان کرد: من هنوز نمیتوانم بفهمم که چرا باید پیشخوان یک بنای مذهبی را ساختمان اداری قرار دهیم؟ هرچقدر دنیا به این سمت میرود که مراکز تاریخی و باستانی خود را تبدیل به مراکز پیادهمدار و شهروندمحور تبدیل میکند، در مقابل ما اطراف حرم مطهر رضوی را به پرترافیکترین محل تبدیل کردهایم. بنابراین معماری شهر، شهروندمحور نیست.
وی با بیان اینکه از نظر سبک معماری، معماری شهر التقاطی است، افزود: اگرچه هیچ شهری در دنیا وجود ندارد که همه شهر یک حرف را بزند، مثلاً معماری همه شهر اسلامی باشد، شهرها با هویتهای متفاوتی فعال هستند، جایی از شهر باید کلاسیک و جایی دیگر باید مدرن باشد، مهم این است که در شهر توازنی از هویتها مشاهده شود. بهعنوان مثال در جایی باید بر ضرورت رعایت معماری اسلامی در نماها حکم داده شود و در جایی از شهر اجازه دهیم معماری آینده اتفاق بیفتد و در واقع توازن است که معماری شهر را زیبا میکند.
دانشیار گروه معماری، دانشکده معماری و شهرسازی دانشگاه فردوسی ادامه داد: در جایی بافت تاریخی داریم و باید تم و پیام تاریخی حفظ شود، چنانکه در بافتهای تاریخی دنیا نیز دیده میشود، ممکن است در کنار بافت تاریخی با هماهنگی اجازه ساخت یک ساختمان مدرن در عین حفظ اصالت نیز داده شود، قرار نیست هنوز مثلاً در یزد با کاهگل خانه ساخت، بلکه باید از تکنولوژی معاصر در خانهسازی استفاده کرد و در غیر اینصورت به کپیبرداری و دروغ دچار میشویم که اصالتی در آن وجود ندارد.
وی درباره مفهوم ابتذال ناهماهنگ در معماری و شهرسازی به سخن محمد الوکیل نظریهپرداز جهان اسلام اهل مصر اشاره و اظهار کرد: همه آنچه ما کشورهای اسلامی در خاورمیانه راجع به معماری اسلامی بگوییم به این تبدیل شده که همه اینگونه تصور کردند که یک طاق شاخ بزی را کپی کنند و به یک ساختمان مدرن بچسبانند و نام آن را معماری اسلامی بگذارند، فرودگاه یک ماهیت مدرن دارد، اگر بخواهی به ظاهر آن طاق شاخ بزی و یا کاشیکاری نصب کنی، معماری اسلامی نمیشود، بلکه ماهیت رفتار ماست که باید آن هویت را به این مکان بدهد، بنابراین الگوی رفتاری است که مهم است و نه صورتگری و نقاشی کردن. کپی برداری از گذشته دلیل بر اصالت و احترام نیست.
کاملنیا با اشاره به اصطلاحی در معماری که به معنای آینه فریب و دروغ است، گفت: به این معنا به ظاهر ادعای معماری اسلامی داریم و هیچ چیز بدتر از دروغ نیست، اینکه شعار معماری اسلامی را بدهیم، اما برعکس آن عمل کنیم. معماری معاصر شهر مشهد ما دچار چیزی فراتر و درونیتر از پیام متفاوت صورت و محتوا شده است و آن پیام متضاد داخل وخارج است که الگوی رفتاری ما را بیمعنا میکند و شاید خیلی وقتها به طراحان و معمارانمان بها ندادهایم تا الگوآفرینی کنند.
معماری منطقهگرا؛ آشتی میان سنت و دنیای معاصر
وی تصریح کرد: معماری در عین توجه به گذشته در محتوا باید با نگاه به آینده و توجه به محیط زیست، تغییرات اقلیمی، مصالح به روز و تکنولوژی طراحی کند، معماری منطقهگرا آن چیزی است که میخواهد بین سنت و دنیای معاصر را آشتی دهد و در کشورهایی همچون قطر و امارات مثالهایی زیبا از تلفیق معماری سنتیشان با تکنولوژی آینده درست کردهاند، به این معنا که الگوهای معماری سنتی را در دستور زبان آینده استفاده کرده است و در واقع بدون اینکه کپیبرداری کنند، توانستهاند با شناخت محتوا و نگاه به آینده الگوهای قشنگی را برای دوران معاصر بسازند.
دانشیار گروه معماری، دانشکده معماری و شهرسازی دانشگاه فردوسی گفت: اساس معماری منطقهگرا آشتی بین گذشته و آینده است، نباید خیلی شیفته آینده شویم و نه اینکه خودمان را در گذشته نگه داریم و معماری منطقهگرا به دنبال بر هم کنش و تعامل بین سنت و آینده است، اینکه چطور ایدههای معاصر و آینده را با پندارهای سنتی با هم جمع کنیم تا به حال و اکنون ما جواب دهد، بنابراین برگشتن به نگاههای منطقهگرایی شاید یکی از راههایی باشد که در معماری و شهرسازی و بهویژه در شهرهایی همچون شهر به ما کمک کند.
ایکنا
درباره نویسنده
![](http://memaaraneh.ir/wp-content/uploads/2019/08/Sport-Center-1.jpg)
نویسنده