معماری ایرانی- اسلامی قربانی تهاجم فرهنگ غربی
از تهران که به عنوان پایتخت ایران اسلامی با آن همه بنای غربی و شیشه ای بگذریم، اخیرا در شهرهای دیگر نیز سبک معماری غربی بخصوص معماری رومی نمود بیشتری یافته و مورد استقبال شهروندان قرار گرفته است. به عنوان مثال در مشهد که به عنوان یکی از بزرگترین کلانشهرهای مذهبی دنیا به شمار می رود، ساختمان هایی که دارای معماری ایرانی و اسلامی هستند به ندرت به چشم می آید و ساختمان هایی با نماهای غربی تقریبا همه شهر را به تسخیر خود درآورده است.
تاثیر معماری بر رفتار و فرهنگ جامعه
تأثیر و اهمیت بنا و ساختوساز مسکن بدین سبب است که هرچند انسان در ابتدا خالق بناست اما در ادامه این بناست که بر رفتار و فرهنگ وی و جامعهای که در آن زندگی میکند تأثیر میگذارد. به عبارت دیگر، تناسبات فضایی مختلف بر اساس سرشت انسانی منشأ تأثیراتی بر انسانها و جوامع انسانی است یعنی معماری هم فرهنگساز و هم زاده فرهنگ است.
خانه و مسکن سنتی در جامعه سنتی به صورتهای مختلف حامل ارزشهای دینی و باورهای اسطورهای و متافیزیکی بود؛ اما در شرایط مدرن دیگر خانه از نمادها و نشانههای متافیزیکی خالی میشود. ساختوساز خانه تحت قواعد عقلانی که معماری و دانش مدرن تعیین و ایجاب میکند صورت میگیرد.
معماری ایرانی، به دلیل بروز برخی جنبههای ازخود بیگانگی، مورد تهاجم فرهنگی غربی واقع شده و این موضوع سبب شده است معماری ایرانی ـ اسلامی در ساختمانهای ایرانی کمرنگ شود. از آنجایی که معماری خانه نقش مهمی در شکلدهی روابط اهل خانه دارد، بسیاری از فضاهای شهری زمینههای ظهور فرهنگ غربی را در ایران فراهم کرده است.
بعضی از فضاهای منازل نیز با افتوخیزها و ارزشگذاریهای متفاوت، جایگاه دیگری پیدا کردند. به عنوان نمونه آشپزخانههای اوپن، که ترجیحاً مخصوص آمادهسازی غذاهای سبک و فوری هستند، جای آشپزخانهها و مطبخهای محجوب و با وظایف پیچیدهتر و پرکارتر در سبک پذیرایی و پختوپزهای ایرانی را گرفتند.
احیای معماری ایرانی- اسلامی مستلزم همکاری دوجانبه مردم و مسئولین
برای جلوگیری از این روند باید اقدامات جدی و دو طرفه از سوی مردم و مسئولان صورت پذیرد و از طرفی انجام این طرح ها یعنی احیای مجدد سبک معماری ایرانی اسلامی، مستلزم حمایت های مادی و معنوی است که در ازای حفظ این مهم که با روح و جسم مردم این سرزمین آمیخته، بسیار ارزشمند است و البته تحقق این کار در میان مدت، هزینه های صورت گرفته را جبران خواهد کرد.
در همین رابطه سمیه پناهی؛ کارشناس برنامه ریزی شهری با اشاره به تاثیر معماری بی نظم و غیرهارمونی بر زندگی فردی و اجتماعی شهروندان، اظهارداشت: معماری ایرانی اسلامی با روح و جسم مردم این کشور عجین شده و توجه به این موضوع سبب القای آرامش در جامعه می شود.
وی می گوید: متاسفانه امروز شاهد تقلید از شیوه های معماری غربی هستیم که ساختاری بی نظم و غیر هارمونی در شهرها به خصوص در پایتخت ایجاد کرده که این موضوع منجر به ایجاد تنش های روحی و روانی و بیماری های مختلفی از جمله افسردگی در سطح فردی و اجتماعی شده است.
این پژوهشگر تاکید کرد: اگر بحث معماری اسلامی ایرانی را با رعایت اصول اولیه یعنی همان آرامش، افزایش تعاملات بین انسان ها و حفظ تناسبات فضای کالبدی بتوان در ساختار شهری امروز مد نظر قرار داد، بخش مهمی از مشکلات روحی، روانی و اجتماعی امروز که ناشی از نبود این شیوه از معماری و وجود ساختار بی نظم و غیرهارمونی در سطح شهر است، می توان از بین برد.
دلایل نفوذ غرب به سبک معماری کشورمان
در اواسط دوره قاجار و با ورود روشنفکرنماهای غرب زده به کشور شاهد شروع افول سبک معماری ایرانی و اسلامی در کشور بودیم؛ در نگاهی دقیقتر به تاریخ باید گفت، از نظر محتوا و زیرساخت معماری و شهرسازی ما در اواخر قاجار و پهلوی عقب نگهداشته شده بودیم؛ در اواخر قاجار به خصوص از زمان ایجاد دانشکدههای معماری در دوران پهلویها، رویکرد غربزدگی و خودباختگی زمینه جایگزینی هنر غربی به جای هنر اصیل اسلامی و ایرانی را مهیا کرد و سیر سبک معماری اسلامی ایرانی با سرعت بسیاری به سمت نابودی حرکت کرد.
پس از انقلاب اسلامی و با وجود انگیزههای بسیار در احیای سبک معماری اسلامی و ایرانی، منابع آماده و فرصت کافی برای بازگشت به ارزشهای اصیل وجود نداشت، در این بین کمبود منابع و محتواهای آموزشی یکی از اصلیترین دلایل پیشرفت نکردن سبک معماری اسلامی ایرانی از ابتدای انقلاب به شمار میرود. مسئلهکه همچنان یکی از خلاءهای بزرگی نظام آموزشی کشور تلقی میشود.
راهکارهای احیای سبک معماری ایرانی- اسلامی
بر این اساس، به نظر میرسد، احیای سبک معماری اسلامی ایرانی در شرایط کنونی نیازمند ۲ اصلاح بنیادین است. در گام ابتدایی باید بنیان نظام آموزشی در حوزه معماری دچار تغییر و تحول اساسی شود و بار دیگر بر مبنای ارزشهای اسلامی ایرانی مرمت شود. این مسئله در شرایطی در اولویت قرار دارد که همچنان محتوای دروس و سرفصلها این حوزه در ایران تقلیدی بوده و اصلاح نشده است.
مسئله بعدی مسئله ورود به قوانین بالادستی است. اسناد بالادستی، قانون اساسی و چشماندازهای این حوزه بسیار عالی نگاشته شده است اما قوانینی که در وزارت مسکن، شورای عالی معماری و شهرسازی، شهرداریها و شوراهای شهر و روستا اشکالات زیادی دارد، متاسفانه در سالهای اخیر عمده قوانین کشور در حوزه مسکن برمبنای رویکرد مادی و تغییر کاربری زمینها بنا شده است، بنابراین تغییر قوانین مطابق اسناد بالادستی باید مورد توجه قرار گیرد.
درباره نویسنده
نویسنده