تفاوتهای معنایی جدارهسازی معابر همدان، قربانی تصمیمات اداری

در گفتوگو با دانشآموخته دکتری معماری و شهرسازی مشخص شد؛ امروز کلانروایتها و تفاوت معنایی معابر شهر در مبحث جدارهسازی، قربانی تصمیمات اداری است.
بدنه خیابانی (جدارهها) بهعنوان سطحی از خیابان که در منظر عینی خیابان دیده میشود، ارتباط روزمره استفادهکنندگان را با شهر ایجاد میکند، بنابراین لازم است با توجه به ویژگیهای خاص اجتماعی و فرهنگی هر محدوده، واجد ویژگیهای خاص و متمایزکننده باشد تا زمینه ادراک و خوانش مطلوب را برای استفادهکننده فراهم آورد. در این میان بررسیها نشان میدهد، عدم توجه به طراحی یکپارچه بدنه بهجز در موارد خاص و همچنین طراحی نمای بنا مستقل از زمینه، منجر به نوعی از نشانهگذاری چندگانه در نماهای شهری شده که فارغ از جایگاه و نقش خیابانهای شهری، بدنههایی ایجاد شدهاند که مستقل از نقش و عملکرد مورد انتظار از خیابان از یکسو و فارغ از ابعاد ادراکی و معنایی استفادهکنندگان ایجاد شدهاند؛ بنابراین تبیین و شناسایی اجزا و عناصر واجد معنا در جدارههای شهری برای افزایش هویت شهری الزامی است.
بیان این مسائل مقدمهای بود برای طرح این موضوع که با پیادهراهسازی خیابانهای اصلی شهر همدان طی یک دهه گذشته، مبحث جدارهسازی این معابر نیز مورد توجه دستاندرکاران بوده، به طوری که امروز بخش اعظمی از پیادهراه بوعلی بهصورت یکپارچه با طرحی کاهگلی و آجرنمای سهسانتی جدارهسازی شده و گویا برای سایر پیادهراهها نیز همین روال دنبال خواهد شد، این در حالی است که هر یک از این معابر در گذشته و حال، هویتی خاص و عملکردی منحصر بهفرد داشته که بخشی از این انحصار میبایست در منظر شهری از طریق جدارهسازی در ید و منظر شهروندان قرار گیرد.
بر این اساس با توجه به اهمیت موضوع برآن شدیم تا در این باره با شهرساز همدانی و دانشیار دانشگاه گیلان گفتوگویی ترتیب دهیم که در ادامه میخوانید:
دکتر یاسر حاتمی با بیان اینکه در مورد موضوع ساماندهی و ادارهسازی، ابتدا باید به این نکته توجه کنیم که این موضوع صرفاً یک امر عینی نیست و تنها از ایدهپردازیهای طراح نشأت نمیگیرد گفت: در واقع جدارههای شهری از متن شهری الهام میگیرند و طراح به تنهایی نمیتواند صرفاً بر اساس ایدهها و اندیشههای خود تغییراتی در پدیدهای به وسعت و گستردگی شهر ایجاد کند.
وی ادامه داد: به نظر من، طراح بیشتر اجراکنندهای است که از متن شهری الهام میگیرد چراکه شهرها از کلانروایتهای متنی وام میگیرند که وابسته به تاریخ، سیاست، اجتماع و فرهنگ هستند، بهعنوان مثال، آنچه در متن پیادهراه بوعلیسینا وجود دارد، نمیتواند در خیابانهای شهدا، تختی یا شریعتی تکرار شود.
وی با بیان اینکه این کلانروایتها در سطوح بالاتر از جدارهها و جزئیات بنا، در یک وحدت معنایی به هم پیوند میخورند، مانند میدان امام خمینی (ره) اظهار کرد: اما این به معنای یکسانپنداری جدارهها و تکرار بیتفاوت در نماها نیست. ما باید تفاوتهای کلانروایتها و معنا را در هر یک از این فضاها بپذیریم، چراکه تنها در این صورت است که میتوانیم وارد امر جدارهسازی، ساماندهی محیط و جزئیات شویم در غیر این صورت، همان تجربه شکستخورده پیادهراه اکباتان تکرار خواهد شد.
دانشیار دانشگاه گیلان با بیان اینکه ما به اشتباه همان اتفاقی را که در پیادهراهسازی بوعلیسینا رخ داد، در اکباتان نیز تکرار کردیم؛ با همان فهم از فضا، همان معنا و همان کلانروایت تشریح کرد: این تکرار بدون توجه به تفاوتهای معنایی و کلانروایتهای میان این دو فضا، در نهایت منجر به شکست شد. اهدافی که در پیادهراه بوعلیسینا محقق شد، مانند سرزندگی، حیات و پویایی، در پیادهراه اکباتان دیده نمیشود.
حاتمی خاطرنشان کرد: در نهایت، بالاترین آرمان یک فضا، جذب مخاطب و ایجاد مانایی و تأمل او در فضا است که متأسفانه در اکباتان محقق نشد و شکست خورد اما اگر این تفاوتهای معنایی و کلانروایتها را بپذیریم، میتوانیم مبحث جدارهها و ساماندهی آنها را در سه بعد بصری، ادراکی و عملکردی مورد بررسی قرار دهیم.
وی در تشریح ابعاد بصری این موضوع عنوان کرد: ابعاد بصری به تناسبات، زیباییشناسی و همجواریها میپردازد به دیگر سخن در این بعد، مباحثی مانند ریتم، تناسبات، مقیاس انسانی، هماهنگی رنگ، الگوی مصالح و جنس مصالح مطرح میشود.
این دانشیار شهرسازی دانشگاه گیلان ادامه داد: این مباحث جزئیاتی هستند که معمولاً در گفتمان معماری مورد توجه قرار میگیرند و باید توسط معماران تشریح شوند البته یک نکته در این زمینه حائز اهمیت است و آن اینکه این اصول بصری در هر خیابان متفاوت است، بهعنوان مثال، اصول بصری جداره خیابان شهدا با خیابان تختی و شریعتی متفاوت خواهد بود.
حاتمی با اشاره به مباحث مرتبط با بعد ادراکی نیز عنوان کرد: این بعد از نظر من بسیار مهمتر از ابعاد بصری و عملکردی است، زیرا خطوط راهنمای جزئیات بصری و عملکردی را تعریف میکند.
وی افزود: برای مثال فرض کنید من بهعنوان یک مخاطب و استفادهکننده از فضا (که در فلسفه تحلیلی به آن سوژه گفته میشود) وارد خیابان تختی در همدان میشوم، در همان ابتدا، مشاهدات کلی از فضا، مانند تودهها، احجام، ارتفاعها، رنگها و حتی اصوات، درکهای نسبی از فضا را به من منتقل میکنند. این درکها قبل از توجه به جزئیات نما، بازشوها و ورودیها شکل میگیرند؛ بنابراین، مجموعهای از عوامل در طراحی و ساماندهی فضا دخیل هستند که درک مخاطب از محیط را شکل میدهند. این موضوع بهنظر من بسیار مهم است و باید در اولویت قرار گیرد.
وی با اشاره به جزئیات بعد عملکردی نیز، عنوان کرد: بعد عملکردی به سازگاری فضا با فعالیتها، اقلیم، ایمنی و تابآوری محیط میپردازد و در کنار ابعاد بصری و ادراکی، نقش مهمی در ساماندهی جدارههای شهری ایفا میکند.
این استاد دانشگاه افزود: بهطور خلاصه برای موفقیت در ساماندهی جدارههای شهری، باید تفاوتهای معنایی و کلانروایتهای هر فضا را درک کرده و بر اساس ابعاد بصری، ادراکی و عملکردی به طراحی و ساماندهی بپردازیم. تنها در این صورت است که میتوانیم فضاهایی پویا، سرزنده و مانا ایجاد کنیم.
حاتمی، با بیان اینکه در اینجا موضوع بازهم پیچیدهتر و عمیقتر میشود و باید دوباره به همان مبحث کلانروایتهایی که در ابتدای صحبتهایم به آن اشاره کردم، برگردیم گفت: در درجه نخست، باید ببینیم استفادهکننده از آن فضا کیست و چه ویژگیهای اجتماعی، فرهنگی و خاطرات جمعی و حتی فردی را در آن فضا تجربه کرده؟چه تصویر ذهنی بر فضا حاکم است و افکار عمومی نسبت به آن فضا چگونه است؟ چه رویدادهایی در آن فضا رخ داده و چه مباحثی در شکلگیری درک درست از فضا نقش داشتهاند؟ اینها مباحث بسیار مهمی هستند که شاید در نخستین ورود به موضوع جدارهسازی و ساماندهی، برای برنامهریزی، اقدامات عملی، راهبردها و رویکردی که انتخاب میکنیم، حیاتی باشند.
وی خاطرنشان کرد: گاهی اوقات استفاده نابجا و نامناسب از یک تندیس نامرتبط یا حتی یک عنصر معماری بیمحتوا و بیارتباط با آن مکان و فضا، میتواند ساختار ذهنی و افکار جمعی را دچار فروپاشی کند. به عنوان مثال، نمونه بارزی که الآن در ذهن من است، المان نابجایی است که در فروردین ۱۴۰۳ در میدان امام همدان قرار گرفت. این المان به شکلی عجیب و تحمیلی در مرکز این میدان، که یکی از قویترین فضاهای شهری همدان از نظر سیاسی، تاریخی، فرهنگی، اجتماعی و حتی اقتصادی است، نصب شد. سؤال من این است که این المان قرار بود چه درکی از فضا را به مخاطب منتقل کند؟ این موضوع در بسیاری از فضاهای شهری ما بهوضوح قابل مشاهده است.
این شهرساز همدانی با بیان اینکه متأسفانه، در نقاط مختلف شهر همدان این مسئله را شاهد هستیم که المانهایی وجود دارد که سهم چندانی در انتقال رویدادها یا حوادث سیاسی، اجتماعی و نظامی آن دوران ندارند، آیا صرفاً وجود یک المان ناقص که حتی در جذب مخاطب نیز ناموفق است، میتواند معنای کامل آن رویدادها را به مخاطب منتقل کند؟ آیا میتواند مخاطب را مسحور خود کند، نگه دارد و باعث درنگ او شود؟ اظهار کرد: به عنوان مثال میتوان به بلوار ۱۵ فروردین (معروف به بلوار موشک) اشاره کرد، در حالی که میشد این المان به گونهای دیگر طراحی شود تا در طول کل بلوار ۱۵ فروردین معنا پیدا کند و مفهوم مورد نظر را به مخاطب انتقال دهد. بهنظر میرسد این المانها بیشتر شبیه کارهای سرهمبندیشده و لحظهای هستند که تنها برای رفع تکلیف ساخته شدهاند و چالشهای جدی دارند.
حاتمی با تأکید بر اینکه بحث ما در مورد المانها و جدارهسازی نیازمند بازنگری است اذعان کرد: البته بازنگری اندیشمندانه و دقیق، ما باید بسیار دقت کنیم که چه پیامی را میخواهیم به مخاطب منتقل کنیم، نمونههای بارزی از الگوهای موفق در این زمینه وجود دارند، مانند آرامگاه بوعلیسینا.
وی ادامه داد: این آرامگاه تمام تجربیات لازم را از لحاظ پشتوانه نظری، فلسفی و طراحی در اختیار ما قرار میدهد این در حالی است که در یکی از نقاط گرهی ترافیکی شهر قرار داشته و اطراف آن پر از اغتشاشات ترافیکی و بصری است؛ اما در داخل این میدان، چه طرحی برای این فضا اندیشیده شده؟ چه نگاه اندیشمندانهای به این فضا وجود دارد که آن را از محیطی پر از هیاهو به فضایی آرام و ساکن تبدیل کرده؟ فضایی که مخاطب، بهویژه سالمندان، در بعدازظهرهای تابستانی در آن آرامش مییابند و مسحور فضای آن میشوند. اینها نکات بسیار مهمی هستند که باید از آنها درس بگیریم و در طراحیهای خود رعایت کنیم.
وی ادامه داد: نکته آخر اینکه ما هرگز نمیتوانیم بدون برنامهریزی و خطوط راهنما دست به طراحی و ساماندهی فضا بزنیم به طوری که حتی برای کوچکترین تغییرات در شهر نیز نیازمند برنامهریزی و راهبرد هستیم.
این دانشیار دانشگاه گیلان با بیان اینکه اتفاقات اخیر در جدارهسازی در شهر همدان که اگر اشتباه نکنم از سالهای ۹۹ به بعد آغاز شد، پشتوانه برنامهریزی و نظری قوی نداشته و بیشتر بر اساس تصمیمات و نظامات اداری موجود گرفته شده نه بر اساس اجماع اندیشمندانه اذعان کرد: هدف از جدارهسازی ارتقای کیفیت محیط است، اما بدون برنامهریزی دقیق برای کل پیکره موجود در یک محدوده، نمیتوانیم دست به اقدام بزنیم، بهعنوان مثال، به جداره پیادهراه بوعلیسینا نگاه کنید. بخشی از آن ساماندهی شده، اما زیر پوست این جداره، در لفافه دوم آن، چه چیزی نهفته است؟ این سؤالی است که باید به آن پاسخ داد.
حاتمی ادامه داد: یعنی اگر به نقاطی مثل سر پل یخچال، آقاجانی بیگ و کولانج نگاه کنید، انواع و اقسام مشکلات و چالشها را میبینید به طوری که روزانه شکایات متعددی از سوی مردم به شهرداری و مدیریت شهری ارسال میشود. کیفیت محیط بهشدت پایین است و منطقه با مشکلات متعددی دستوپنجه نرم میکند.
وی با بیان اینکه رویکرد تکبعدی و یکسویه برای بهبود کیفیت محیط، دقیقاً مشابه همان شیوهای است که در دوران پهلوی اول اجرا شد، افزود: همان سیاستی که در خیابانکشیها دنبال شد و مدرنیتهای ناقص را به جامعه ایران تحمیل کرد.
وی ادامه داد: این خیابانها قرار بود نظمی جدید به ساختار شهری ببخشند، اما در لایههای زیرین و در بافت اجتماعی و سکونتی محلات، مشکلاتی اساسی ایجاد شد، به دیگر سخن این خیابانکشیها نهتنها مسائل را حل نکرد، بلکه مشکلات تازهای را به بار آورد.
این دانش آموخته دکتری معماری و شهرسازی با اشاره به اینکه موضوع جداسازی فضاها از ساماندهی شهری باید در قالب یک برنامه جامعتر تحت عنوان «ساماندهی محیط» دیده شود، خاطرنشان کرد: البته باید در آن رویکردهای متنوعی مانند بازآفرینی و تجدید حیات شهری نیز مورد توجه قرار گیرد.
حاتمی در پاسخ به این پرسش که مشخصاً چه چیزی از المانهای شهری مدنظر است؟ نظر گروه اندیشهورز دقیقاً چیست؟ ابراز کرد: این مسئله نیاز به مطالعه دارد، من به این نگاه که یک متخصص صرفاً بنشیند و نظر بدهد که «المان اینجا چه باشد»، نقد دارم، این کار نیازمند بررسی عمیقتر و مطالعه زمینهای است، باید ببینیم لایههای معنایی یک فضا چیست و از دل آن، المانی متناسب را استخراج کنیم، مثلاً میدان تپه حاجت دو متن دارند، نخست یک عنصر طبیعی را القا میکنند که فضایی تفریحی و از قضا، کاملاً طبیعی نیز هستند، از طرفی در تپه عملکرد دیگری شکل گرفته که به علم نجوم مرتبط است؛ یعنی رصدخانهای که پیوند مستقیمی با ستارهشناسی و علوم مرتبط دارد.
وی افزود: پس المانی که در میدان سفیر امید طراحی میشود، باید این دو معنا را در خود جای دهد یکی مرتبط با عنصر طبیعی و تفریحی بودن فضا و دیگری متصل به علم نجوم.
وی افزود: یا مثال دیگر میدان ارامگاه و طراحی هوشنگ سیحون را در نظر بگیرید؛ در فلسفه طراحیاش، از چه عناصری الهام میگرفت؟ او از جنس مصالحی که استفاده میکرد تا شاخههای علمیای که ابنسینا در آنها صاحبنظر بود، بهره میبرد، این تأثیرگذاری از طراحی گرفته تا اجرای المانها و شکلگیری فضا کاملاً مشهود است و در نهایت، به خلق یک فضای موفق منجر میشود.
وی با بیان اینکه ما باید از فضاهای شهری درک عمیقتری داشته باشیم، اینکه آیا سطوح ابتدایی معنا را درک کردهایم که بتوانیم به جزئیات طراحی و المانهای شهری برسیم؟ اظهار کرد: بهنظر من، هنوز فهم درستی از فضای منطقه مرکزی همدان نداریم، تنها به تاریخ آن توجه میکنیم، آن هم تاریخ ناقص! بسیاری حتی نمیدانند که این تاریخ از کجا آمده و چگونه به نقطه کنونی رسیده است.
این دانشآموخته دکتری معماری و شهرسازی در پایان عنوان کرد: به دیگر سخن افراد معدودی هستند که این مسائل را بهطور کامل درک کردهاند؛ اما متأسفانه، آنها در تصمیمگیریهای شهری حضور ندارند که نتیجه آن میشود اجرای المانهایی که هیچ ارتباطی با فضا ندارند، مثل همین المان آیینه در میدان امام خمینی (ره) که کاملاً بیارتباط به محیط اطراف است.
سپهر نیوز
درباره نویسنده

نویسنده