بررسی یک بند مناقشهبرانگیز در اجرای سیاستهای کلی مسکن | اسدپور: معماری، قابل کمّیسازی و عددیسازی نیست | بسیاری از بانکها سهم خود را به مسکن تخصیص ندادهاند
 
                بند ۸ سیاستهای کلی مسکن بر «رعایت ارزشهای فرهنگی و حفظ منزلت خانواده در معماری» تأکید دارد، اما هنوز دستورالعمل و راهنمای مشخصی برای اجرایی شدن آن تدوین نشده است. این خلأ موجب شده که سیاستها در سطح ملی با چالش عملیاتی مواجه شوند و ضوابط کیفی و فرهنگی در پروژههای مسکونی بهصورت یکسان رعایت نشود.
در جلسه اخیر کمیسیون زیربنایی مجمع تشخیص مصلحت نظام، وزیر راه و شهرسازی گزارش عملکرد دستگاهها درباره بند ۸ سیاستهای کلی مسکن را ارائه کرد. هرچند حرکت به سمت رعایت ارزشهای فرهنگی و منزلت خانواده آغاز شده، اما رئیس کمیسیون عملکرد دستگاهها را ناکافی خواند و بر ارائه گزارشهای تکمیلی تأکید کرد.
برای تحلیل دقیقتر این موضوع، با کاوه اسدپور، سرپرست مرکز توسعه و سیاستهای راهبردی وزارت راه و شهرسازی گفتوگو کردیم. او معتقد است که پیش از تدوین دستورالعمل، باید «ارزشهای فرهنگی در معماری» در مناطق مختلف کشور بهطور دقیق تعریف شود. بدون چنین تعریف واحد و شاخصهای عملیاتی، امکان طراحی یک راهنمای اجرایی جامع وجود ندارد و هر پروژه میتواند برداشت متفاوتی از ارزش فرهنگی و منزلت خانواده ارائه دهد.
مشروح گفتگوی پول و تجارت با کاوه اسدپور را بخوانید؛
* آقای اسدپور، بند ۸ سیاستهای کلی مسکن سالهاست بر «حفظ منزلت خانواده و ارزشهای فرهنگی در معماری» تأکید دارد. چرا هنوز دستورالعمل یا راهنمای مشخصی برای اجراییشدن آن تدوین نشده است؟
زمانی میتوان برای یک پدیده دستورالعمل تهیه کرد که آن پدیده را بهطور کامل و از تمامی ابعاد شناخته باشیم. یعنی تا وقتی تعریف روشنی از یک موضوع نداشته باشیم، نمیتوانیم راهکاری متناسب با مسئلهای که برای آن پدیده متصور هستیم ارائه دهیم.
به این معنا که فرض بفرمایید پیش از آنکه بدانیم «ارزش فرهنگی در معماری» دقیقاً به چه معناست، نمیتوانیم درباره آن دستورالعمل بدهیم. میدانیم که در نقاط مختلف کشور، ارزشهای معماری متنوعی وجود داشته، دارد و خواهد داشت. آنچه در مازندران بهعنوان ارزش فرهنگی در معماری تجلی پیدا میکند، به احتمال زیاد با خوزستان، هرمزگان، خراسان یا سایر مناطق کشور متفاوت است. به همین دلیل ارائه یک نسخه واحد برای تعریف ارزش فرهنگی در معماری یا نحوه تجلی ارزش فرهنگ در معماری، ممکن نخواهد بود.
بنابراین، نخستین نیاز ما این است که خودِ اصطلاح «ارزشهای فرهنگی در معماری و منزلت خانواده» را باز کنیم. این کار مستلزم آن است که به تفکیک نقاط مختلف کشور، مسئله را شفافسازی و تفسیر کنیم. البته این تفسیر صرفاً به وزارت راه و شهرسازی مربوط نمیشود، بلکه امری تعاملی است میان وزارت راه و شهرسازی، شهرداریها، وزارت کشور و نهادهای فرهنگی که متولی این موضوع در سطح کشور هستند.
از سوی دیگر، نباید نقش نهاد اجتماعی مردم را نیز نادیده گرفت. زمانی میتوان به یک همفکری جامع رسید که همه این بازیگران گرد یک میز بنشینند، تعریفی واحد از این مفهوم ارائه دهند و سپس بر اساس آن، دستورالعمل یا راهنمای اجرایی را تدوین کنند. این تعریف واحد نیز طبیعتاً بر اساس ویژگیهای مناطق مختلف فرهنگی، گونهبندی خواهد شد.
در این مسیر البته اقداماتی هم در وزارتخانه انجام شده است. بهعنوان مثال، میتوان به مصوبه سال ۱۳۹۱ در مورد «ضوابط و شاخصهای بازیابی هویت شهرسازی و معماری ایرانی ـ اسلامی» که در شورای عالی شهرسازی و معماری تصویب شده اشاره کرد. همچنین «سند جامع ارتقای کیفی سیما و منظر شهری» که آن هم در سال ۱۳۹۱ به تصویب شورای عالی رسید، از جمله این تلاشهاست. از مصوبات جدیدتر نیز میتوان به مصوبه ۲۱ اسفند ۱۴۰۲ شورای عالی درباره «نمای شهری و مسکن حمایتی» اشاره کرد.
میخواهیم بگوییم تلاشهایی برای تدوین ضوابط و مقررات انجام شده است، اما اینکه یک کار منسجم و واحد در این زمینه داشته باشیم، هنوز خیر.
موضوع دیگری که در وزارتخانه پیگیری میشود، بحث «طرحهای ویژه برای شهرهای تاریخی و بافتهای واجد ارزش» است. میدانیم که علاوه بر سکونتگاههای عمومی، برخی شهرهای کشور دارای کیفیتهای خاص تاریخی و هویتی هستند. برای این مناطق، طرحهای ویژهای تهیه میشود؛ مانند شهرهای ارومیه، اردبیل، میامی و دیگر شهرها. در این طرحهای ویژه، در زمینه حفاظت و احیای بافتهای تاریخی، حتماً به الگوهای اسکان در هر منطقه توجه میشود و بر همان اساس نیز سازوکارهای پیشنهادی تدوین میگردد.
اما دلایل دیگری نیز وجود دارد که چرا نتوانستیم به پاسخ کوتاه و قطعی درباره این موضوع برسیم. یکی از آنها اختلاف دیدگاههای حرفهای و محلی است. برای مثال، ممکن است بخشی از متفکران و فعالان حوزه توسعه و اسکان در کشور، تلقی خاصی از مسکن داشته باشند که برای گروه دیگری پذیرفتهشده نباشد. فرض بفرمایید درباره مسئله اسکان در منازل ویلایی، برخی این نوع سکونت را الگوی مطلوب بدانند، اما برخی دیگر منازل آپارتمانی را ترجیح دهند. دلایل این اختلاف نیز میتواند ریشههای اقتصادی داشته باشد، از جمله استطاعت مالی خانوارها و موارد مشابه آن.
ممکن است یک ساختمان با طاق ضربی یا گنبدی، در زمان خود «مدرن» تلقی شود
*آیا در سطح سیاستگذاری، تعریف مشخصی از «معماری فرهنگی» و شاخصهای آن وجود دارد؟
یکی از دلایل اصلی این است که شاخصهای عملیاتی و کمیِ قابل اندازهگیری ما در این زمینه بسیار محدود است. به این معنا که تفسیر اینکه وقتی یک بنای معماری شکل میگیرد، آیا ریشه در فرهنگ آن محل دارد یا نه، همواره مورد مناقشه است. فرض بفرمایید یک تلقی عمومی وجود دارد که معماری ایران تا دوره قاجار را معماری سنتی میداند و «طاق ضربی» را بهعنوان معماری سنتی و همساز با مفاهیم فرهنگی و بومی ایران تلقی میکند. در حالی که از نظر شخص من، این صرفاً یک تکنیک و ابزار معماری بوده که در یک دوره مشخص توسط معماران و حرفهمندان آن زمان برای پاسخ به یک مسئله خاص بهکار گرفته شده است.
نتیجه این دیدگاه آن است که از نظر من ممکن است یک ساختمان با طاق ضربی یا گنبدی، در زمان خود «مدرن» تلقی شود؛ یعنی در عصری که آن بنا ساخته میشده، متخصصان و معماران از آخرین تکنیکهای موجود در زمان خود استفاده کردهاند تا به آن نتیجه برسند.
حال اگر امروز بخواهم ساختمانی بسازم و از تکنیکهای پیشرفته و بهروز عصر خود استفاده کنم، الزاماً به این معنا نیست که فاصلهگذاری فرهنگی با آنچه خانوارهای ما در طول تاریخ نیاز داشتهاند، رخ داده است. یعنی نباید تصور کنیم که صرفاً مدرن بودنِ ابزار یا فناوری به معنای دور شدن از ریشههای فرهنگی است.
پول و تجارت
درباره نویسنده

نویسنده
