آغازگر فصلی نوین در پژوهشهای ایرانشناسی

در یکی از مقالات دفتر بیست و سوم از «پژوهشهای ایرانشناسی» میخوانیم: دوره طولانی سلطنت فتحعلی شاه و ناصرالدین شاه قاجار بستری نسبتا باثبات برای رشد هنرهای معماری و تزئینی در ایران فراهم کرد. یکی از جلوههای این ثبات داخلی، شکوفایی معماری شهری به ویژه در تهران بود.
«پژوهشهای ایرانشناسی؛ نامواره دکتر محمود افشار، دفتر بیست و سوم» عنوان کتابی است که به کوشش محمد افشین وفایی و پژمان فیروزبخش در ۱۴۰۳ منتشر شده است. این دفتر پس از وقفهای چند ساله به سنتی بازمیگردد که ایرج افشار بنیانگذارش بود؛ سنتی در ستایش علم، فرهنگ و وطندوستی.
ایرج افشار، ایرانشناس برجسته در دومین سالگرد درگذشت پدرش دکتر محمود افشار در سال ۱۳۶۴ نخستین دفتر «نامواره» را منتشر کرد. این مجموعه از ابتدا با استقبال گستردهای از سوی محققان روبهرو شد و به یکی از معتبرترین تریبونهای پژوهشی در حوزه ایرانشناسی مبدل گشت. پس از آن تا زمان وفات ایرج افشار (۱۳۸۹) ۲۰ دفتر منتشر شد. با وجود انتشار دو دفتر دیگر در ادامه، مجموعه موقتا متوقف شد تا سرانجام دفتر بیستوسوم به عنوان نشانهای از احیای دوباره به زیور طبع آراسته شود.
ساختار کتاب
این دفتر نیز همچون دیگر دفاتر مجموعه به دو بخش کلی تقسیم شده است:
بخش فارسی، حاوی مقالات متنوع و تازه پژوهانهای است در زمینههای ادبیات کلاسیک فارسی (مانند تصحیح واژههای شاهنامه یا بررسی زبان دوره مغول)، مطالعات نسخهشناسی و سندپژوهی (توقیعات، وقفنامهها، یادداشتهای حاشیهای)، تاریخنگاری و فرهنگ عامه (آیین چهارشنبهسوری، مسجد ارک، صخرهنگاری قاجاری، فلسفه واژهها و …)، پژوهش در هنر و معناشناسی و تحلیلهای زبانشناختی است. در میان نامهای درخشان این بخش، سجاد آیدنلو، محمدرضا شفیعی کدکنی، سید صادق سجادی، حبیب برجیان، محمود امید سالار، جواد بشری، علی اشرف صادقی، عمادالدین شیخالحکمائی و محمد افشین وفایی را میتوان نام برد.
بخش غیرفارسی، در این بخش به زبانهای دیگر مقالاتی ارائه شده که اغلب به ایرانشناسی در سطوح تطبیقی یا با نگاه جهانی میپردازند. موضوعاتی چون تطور آوایی فارسی باستان تا فارسی میانه، کتیبههای پهلوی در چین، جایگاه زبان فارسی در قفقاز، تحلیل لقبهای دیوانی در دولت سلجوقیان روم ترجمهها و نقدهای مهم از زبانهای اروپایی از جمله مطالب این بخش هستتند. با نویسندگانی چون دونالد استیلو، سلمان علییاری بابلقانی، داوید دوران گدی، امیرعباس خسروی، آرتیوم تونویان، سید احمدرضا قائممقامی.
تصویرسازی از سنن در نسخههای نفیس صفوی
در ادامه مبحث، به بررسی برخی موضوعات مهم مطرحشده در این کتاب میپردازیم. یکی از این موضوعات بازنمایی مراسم چهارشنبهسوری در آرامگاه سعدی در نسخههای نفیس دوران صفوی است که جلوهای چشمگیر از سنتهای تصویری و نسخهآرایی آن دوران را به نمایش میگذارد. این بخش به قلم امیر ارغوان پژوهشگر ادبیات نوشته شده است.
بخش قابل توجهی از نسخههای نفیس آثار ادبیات فارسی یادگار دوره صفویهاند. در این نسخهها علاوه بر نگارههایی که ارتباط مستقیم با متن دارند، گاهی تصاویری مستقل در ابتدا یا انتهای نسخه برای شکوهبخشی بیشتر درج شدهاند. این تصاویر در نسخههای مختلف با موضوعات مشابه از جمله شاهنامه فردوسی و کلیات سعدی، به شکل نگارههای دو صفحهای مانند صحنههای بزم، شکار، یا مراسم رسمی دیده میشوند.
همچنان که اشاره شد، یکی از این نگارهها، مراسم چهارشنبهسوری در آرامگاه سعدی است که در نسخههای مربوط به اواخر سده دهم و اوایل سده یازدهم هجری دیده میشود. در این تصاویر بنای آرامگاه سعدی با سنگ مرمرین مزار در مرکز و اتاقهایی متقارن به تصویر کشیده شده است. در صحنه بیرونی دراویش در حال سماعاند و جمع زیادی از مردان و زنان با لباسهای خاص به تماشای این مراسم ایستادهاند. بخش دوم این مراسم در حوض ماهی زیرزمینی سعدیه نشان داده میشود که افراد در آن به آبتنی و شستوشو مشغولاند. حاکم وقت نیز به همراه اطرافیان به تماشای این صحنه نشسته است.
از قدیم الایام، مردم شیراز در شب چهارشنبهسوری به سعدیه میرفتند و در قنات آن آبتنی میکردند؛ رسمی که در سال ۱۳۹۵ به عنوان میراث ناملموس ملی ثبت شد. این سنت، الهامبخش نگارگران شیرازی بود تا مشاهدات خود را از این آیین به صورت نگاره در نسخههای نفیس بازتاب دهند. نخستین نمونه این تصاویر در نسخه کلیات سعدی متعلق به کتابخانه بریتانیا (حدود سالهای ۹۶۵–۹۷۵ هجری) دیده میشود. در این نسخه، اشعار سعدی نیز بر کاشیهای تصویری آرامگاه نقش بستهاند و نام «مزار سعدی شیرازی» به صراحت ذکر شده است.
تصویر، قدرت و سیاست در هنر قاجاری
یکی دیگر از مقالات این کتاب با عنوان «نقش برجسته شاه در تنگه بند بریده؛ آخرین یادگار صخرهنگاری سلطنتی در دوره ناصری» است. در این مقاله آمده است که دوره طولانی سلطنت فتحعلی شاه و ناصرالدین شاه قاجار بستری نسبتا باثبات برای رشد هنرهای معماری و تزئینی در ایران فراهم کرده است. فتحعلی شاه که پس از آقامحمدخان به سلطنت رسید کشوری را به ارث برد که تا حد زیادی یکپارچه شده بود. اگرچه در این دوره بخشی از قلمرو ایران (از جمله گرجستان و ارمنستان) به روسیه واگذار شد اما فضای داخلی کشور به نسبت آرام بود. شاه در عرصه سیاست خارجی نیز تلاش میکرد میان قدرتهای اروپا تعادل ایجاد کند.
یکی از جلوههای این ثبات داخلی، شکوفایی معماری شهری به ویژه در تهران بود. شاهان قاجار به خوبی دریافته بودند که پایتخت جدید نیازمند بناهایی با شکوه برای عملکردهای اداری و اقامتی است. فتحعلی شاه با سفارش تعداد زیادی نقاشی تمام قد و رنگ روغن، تصویری باشکوه از خود ارائه میداد. در کنار این نقاشیها او به احیای هنر صخرهنگاری روی آورد؛ هنری که آخرین بار در دوران ساسانیان در فارس برای ثبت فتوحات شاهان استفاده شده بود و پس از آن تا پیش از قاجار، نمونه سلطنتیای از آن دیده نشده بود.
در ابتدای حکومت قاجار ساخت نقشبرجستهها در شیراز و دیگر مناطق با الهام از زندیه و دوره باستان ادامه یافت اما تفاوت اصلی در آن بود که اینبار این آثار به طور آگاهانه و هدفمند در خدمت نمایش قدرت سلطنتی قرار گرفتند.
فتحعلی شاه که مدتی والی شیراز بود در شکارگاههای اطراف بقایای تخت جمشید، نقش رستم و بیشاپور را از نزدیک دیده بود. برخورد با آثار باستانی و ارتباط با اروپاییان علاقهمند به باستانشناسی در شکلگیری ذهنیت باستانگرای او نقش داشت. این بازگشت به گذشته در حوزههایی فراتر از هنر، همچون زبان، تاریخ و ادبیات (مانند نهضت بازگشت ادبی) قابل مشاهده است.
در مقایسه با فتحعلی شاه، رویکرد ناصرالدین شاه به گذشته ایران پیشااسلامی متفاوت بود. او که در تبریز، شهری در تماس دائمی با غرب رشد یافته بود، تحتتأثیر فناوریها و ایدههای نوین نگاه متفاوتی به هنر داشت. ناصرالدین شاه، برخلاف محمد شاه که علاقهای به هنر تصویرگری نداشت از رسانههای نوینی مانند عکاسی و چاپ سنگی برای ارائه تصویر خود استفاده میکرد. این رسانهها جایگزینهای ارزانتر و کارآمدتری نسبت به نقاشیهای سلطنتی گذشته بودند. از این رو در دوره بلند سلطنت ناصرالدین شاه تنها یک نمونه از نقشبرجسته سلطنتی برجا مانده که آن هم نه با هدف ستایش شاه بلکه برای بزرگداشت پروژهای عمرانی ساخته شده است.
نقشبرجسته معروف ناصرالدین شاه در تنگه بند بریده (میان لاریجان و وانا) به مناسبت پایان پروژه ساخت جاده جدید تهران – آمل (جاده مازندران) حجاری شد. این مسیر به دلیل منابع فراوان مازندران و تردد سالانه شاه برای شکار اهمیت زیادی داشت.
نخستین نشانههای کتابخانه در یک شهر کهن
یکی دیگر از مقالات کتاب حاضر به قلم محمدرضا شفیعی کدکنی با عنوان «کتابخانههای قزوین تا قرن ششم» است.
در این مقاله میخوانیم، در میان شهرهای ایران بزرگ قزوین یکی از معدود شهرهایی است که تاریخی گسترده و باقیمانده دارد. بیشتر شهرهای بزرگ مانند اصفهان، بخارا و نیشابور دارای کتابهای تاریخی متعددی بودند اما اغلب این آثار از بین رفتهاند. خوشبختانه قزوین به لطف کتاب ارزشمند «التدوین فی ذکر اهل العلم بقزوین» اثر رافعی، دارای تاریخ مفصل و قابل استنادی است.
در این نوشتار به کتابخانههای قزوین تا پایان قرن ششم هجری پرداخته شده است. هنوز پژوهش جامعی درباره ساختار و وضعیت کتابخانهها در ایران عصر اسلامی انجام نشده و اطلاعات دقیقی درباره مفاهیمی چون «صندوق» (محفظه کتابها) در دست نیست.
در قزوین، مهمترین کتابخانه، کتابخانه مسجد جامع کبیر بوده که بنای آن به دوره هارونالرشید بازمیگردد. در قرن چهارم و پنجم هجری، بخشهایی به این مسجد افزوده شده و صندوقهایی شامل کتابها در حظایر (فضاهای جانبی) آن قرار داده شده بود. این صندوقها توسط علمای بزرگ وقف شده بودند، مانند:
صندوق کتابها در حظیره علی بن شافعی (قرن ششم)
صندوقی از فارس، مؤلف «مجمل اللغه»
صندوقی که خضر وقف کرده بود
صندوقی منتسب به ابوتمام شاعر و ابوالحسن کندری
صندوق حاجی البیع، متعلق به امام ملکداد بن عمر کیخباز
رافعی همچنین اشاره میکند که برخی فقها با نگهداری کتاب در مسجد مخالف بودهاند اما در صورت وسعت مسجد و تجویز سلطان آن را مجاز میدانستهاند و حتی آن را جزو شعائر دینی به شمار میآوردند.
در فرهنگ قزوین آن دوران، اهدای کتاب همراه با شیرینی یکی از رسوم متداول میان دانشدوستان بوده است. مثلاً صاحب بن عباد برای اشراف قزوینی، مجلدات کتاب و شیرینی میفرستاده است.
ابوطاهر جعفری، از بزرگان علم و ادب قزوین، کتابخانهای بزرگ در کنار مسجد جامع بنیاد نهاد که از مهمترین مراکز فرهنگی آن زمان بود. او به ادبیات، تاریخ و شعر علاقهمند بود و نسخههایی از اشعار عربی او نیز باقی مانده است.
کتابت و نسخهبرداری نیز یکی از راههای ارتزاق علما بوده است. مثلاً محمد بن روشنایی قزوینی که به فهرستالکتب شهرت داشت، از راه استنساخ زندگی میکرد.
علاقه به شاهنامه فردوسی در میان علمای قزوین چشمگیر بوده است. نقل قولهایی از این اثر در محاورات روزمره، گواه جایگاه ویژهی آن در فرهنگ آن دوران است. نمونهای از این علاقه، نقل ابیاتی از شاهنامه توسط اسفندیار جالیزبانی در دوران نابیناییاش است که از دیدار دوست دیریناش اظهار شادمانی میکرد.
اهمیت دفتر بیستوسوم پژوهشهای ایرانشناسی
این دفتر به نوعی آغازگر فصلی نوین در پژوهشهای ایرانشناسی است؛ تلاشی برای احیای سنتی علمی که طی دههها محل تجمع ژرفترین پژوهشهای ایرانی بوده است. رویکرد آن در حفظ تنوع دیدگاهها، پرهیز از یک دستسازی، رعایت سلیقه علمی نویسندگان و همچنین گشودن درهای ایرانشناسی به سوی مخاطبان جهانی آن را از بسیاری مجلات یا مجموعههای مشابه متمایز میکند.
درباره نویسنده

نویسنده