پیوند معماری معاصر با محیط شهر اصفهان بررسی شد

«جوهره مکان» نوشته «محمدرضا قانعی» و «سهند منشی» پژوهشی در باب معماری در اصفهان است که به همت فرهنگستان هنر منتشر شده است.
کتاب «جوهره مکان» نوشته «محمدرضا قانعی» و «سهند منشی» پژوهشی در باب معماری در اصفهان است که به همت فرهنگستان هنر در پاییز ۱۴۰۱ برای نخستین با منتشر شده است.
«سهند منشی» نویسنده کتاب در سخن نخست این کتاب می‌نویسد: میراثی اندیشیدن، نه یک رویکرد واپس‌گرا بلکه کنشی به تمامی مدرن است که امروز و آینده ما را بازتعریف می‌کند. شیوه زیستن ما در دوران معاصر نشان داده که ما نه تنها میراث‌داران شایسته‌ای نبودیم بلکه حتی میراثی اندیشیدن را نیز فراموش کرده‌ایم. سده‌ها تجربه زیست در چند دهه به کلی تغییر کرده و امروز فضا و کالبد زیستگاه‌های ما آیینه تمام عیار‌ چنین تغییری است. دیگر امتداد گذشتگانمان نیستیم و آنچه باقی‌مانده نشان می‌دهد که در سطحی‌ترین شکل ممکن تنها پوسته‌ای از گذشته را پاس داشته‌ایم.
رویکردهای جدید در جهان مدتی است خلاء هویتی و معنایی دوران مدرنیسم با تشخیص داده و تلاش‌های گسترده‌ای را برای پیوند انسان معاصر با گذشته خود آغاز کرد است. این پدیده را می‌توان در چشم اندازهای جدیدی که نسبت به محیط و بسترهای شکل‌گیری و بالیده شدن تمدن‌های جهانی ایجاد شده، مشاهده کرد. در دوران پست مدرن جریان‌هایی در حوزه زیستگاه‌های بشری آغاز شده که تحت نظریاتی همچون «زمینه‌گرایی و منطقه‌گرایی» سعی دارد از دستاوردهای گذشته بهره برده و آن‌ها را برای نیازهای امروز انسان بازتعریف کند. ردپای چنین نگرشی را می‌توان در فعالیت معماران و طراحان شهری و به‌خصوص در کشورهای توسعه یافته به خوبی تشخیص داد. به نظر می‌رسد که آن‌ها به دنبال معنای جدیدی برای زیست انسان هستند که در امتداد زیستن گذشتگان است.
چنین نگرش‌هایی و در عین حال تلاش گروهی از معماران در ایران طی چند دهه گذشته و به طور خاص در کلان شهر تاریخی اصفهان انگیزه‌ای شد برای کتاب «جوهره مکان». این کتاب به دنبال آن است که با شناخت نظریات شکل گرفته در جهان در پیوند دوباره معماری با محیط و بستر خود، آنها را با نیازهای امروز ایران در حوزه سکونتگاه‌ها پیوند بزند. این پیوند با نگاه و اندیشه انتقادی همراه است تا منتقدانه به تاریخ معاصرمان که سراسر بدفهمی و فراموشکاری است بنگریم؛ سپس آنچه که می‌توانیم از گذشته برای امروز بازخوانی کنیم را بشناسیم و در نهایت اصفهان را الگویی برای این بازخوانی قرار دهیم.

این کتاب نشان می‌دهد که گروهی از معماران معاصر که به اهمیت امتداد سنت عظیم قدمایی‌ ما در معماری پی برده بودند، چگونه تلاش کردند که با اندیشه ورزی دوباره در باب محیط غنی شهر اصفهان، بناهای معاصر خود را با نبض این موجود زنده هماهنگ کنند. این تلاش‌ها به دستاوردهایی ختم شده که بی‌شک معماران دیگر می‌توانند از آن بیاموزند و بر آن بیافزایند. البته این آموختن و افزودن اگر با نگاه انتقادی همراه نباشد به نظر نمی‌رسد که بتواند گسترش یابد و همه گیر شود.
این کتاب آغازی است برای یک حرکت متوالی و ممتد و دعوتی است برای همه آنهایی که به ضرورت‌های چنین رویکردهایی در معماری پی برده اند. کسانی که ورای سودجویی‌ها، سطحی‌نگری‌ها و مدپرستی‌ها، شهرهای ما را هر روز بیشتر از پیش غیرقابل سکونت می‌یابند. گروهی که پی برده اند رسالت معمار در دوره معاصر چنین است که بسیار بیشتر از آنکه خط بکشد باید بخواند، بنویسد و منتقدی راستین نسبت به وضعیت موجود باشد. نقدی بنیادین از سازوکارهای شکل گرفته از ساختارهای معیوب که امکان میراثی اندیشیدن را از معمارش دریغ کرده است.

این کتاب حاصل تلاش پدیدآورندگانی دلسوز و آینده‌نگر و گروهی جدی و آگاه است که در کنار یکدیگر، هر کدام بخشی از ساختار این کتاب را شکل داده و نشان دادند که می‌توان متفاوت و خلاف جریان مرسوم در حوزه معماری اندیشید و محتوا ساخت.

ایبنا

درباره نویسنده