معماری اسلامی شمایلگریز است

عضو هیئت علمی دانشگاه تهران با اشاره به تفاوت اسلام با دیگر ادیان در حوزه معماری گفت: معماری اسلامی بدون در نظر گرفتن مباحث فقهی، شمایلگریز است و چندان بهدنبال چهرهپردازی انسان در حوزه معماری نیست، ولی مسیحیت به شدت پیکرمحور است.
یازدهمین نشست از سلسله نشستهای بررسی ارتباط متقابل فرهنگ عامه و گسترههای اجتماعی با عنوان «شیوه ما مردمان» با موضوع «مبانی حکمی هنر و معماری اصفهان»، روز گذشته، هفتم اردیبهشتماه در کتابخانه مرکزی شهرداری اصفهان برگزار شد.
در این نشست حسن بلخاری، عضو هیئت علمی گروه فلسفه دانشگاه تهران اظهار کرد: تمدن اسلامی در دوره صفوی همه یافتههای ۱۰ قرن پیش از خودش در حوزه فرهنگ و بلاغت، عرفان، فلسفه و کلام را جمعآوری کرد و مکتب بینظیری با عنوان مکتب اصفهان آفرید. مکتب اصفهان عصاره هزار سال اندیشهورزی مسلمانان، بهویژه ایرانیان است که در حوزههای گوناگون به بار نشست. برای مثال، رساله صناعیه میرفندرسکی در حوزه عرفان برای ما اهمیت زیادی دارد. صناعت، اصطلاح اصلی هنر در تمدن اسلامی است که ارتباط ویژهای با بحث ما پیدا میکند. از طرف دیگر، عصاره هنر و معماری ایرانیان در اصفهان ظهور کرده و اینجا اولین شهریست که مکتب شهرسازی در آن مطرح شده است.
وی افزود: بررسی مبانی فلسفی و حکمی معماری زمان زیادی میطلبد و تاکنون کسی بهصورت جدی به آن نپرداخته است، ولی در حوزه معرفی آثار، کتابهای بسیاری از سوی نویسندگان ایرانی و خارجی نوشته شده که تقریباً تمام میراث معماری اصفهان را به ایرانیان و جهانیان معرفی کردهاند. البته در خصوص مبانی حکمت و فلسفه معماری، به مفاهیمی که موجب ساخت آثار معماری اسلامی شده است میپردازیم.
عضو هیئت علمی دانشگاه تهران بیان کرد: برای ورود به مبانی حکمی هنر و معماری، به معنای اصلی حکمت توجه میکنیم. در مقدمه ضروری این مبحث با آثار هنری روبرو هستیم و معماری را هم جزو هنر در نظر میگیریم. در حوزه هنر و معماری، با آثار و آرا، یا اثر و نظر مواجهیم. منظور از اثر، شیئی است که بهوسیله هنر آفریده شده و نظر، به ایدهای که باعث خلق اثر هنری شده است، اشاره دارد. هیچ اثری در تاریخ وجود ندارد که براساس مبانی نظری ساخته نشده باشد؛ فقط در دورهای ۱۰ تا ۱۵ ساله در اروپا مکتبی بهنام فرمالیست ایجاد شد که آثار هنری را فقط شکل، رنگ و فرم در نظر میگرفت، بدون هیچ معنا و مبنای فکری، ولی در نهایت این مکتب هم بحث فرم معنادار را مطرح کرد.
تفاوتی میان ادبیات و هنر وجود ندارد
وی با بیان اینکه منظور از هنر، تبدیل و منظور از ادبیات، تحویل و تحول است، گفت: هنر و ادبیات بیانگر یک ایده در ذهن فرد و به دور از چشم دیگران است که بهوسیله فرم آنرا به دیگران نشان میدهد. درواقع، اثر هنری به صرف کلمه را ادبیات و سنگ یا مجسمه را معماری مینامیم. بنابراین، هنر ظهور ایده انسان است که با فرم دادن به آن، دیگران را هم در لذت این ایده شریک میکند. ما تفاوتی میان ادبیات و هنر قائل نیستیم؛ ادبیات را هنر با کلمات و هنر را ادبیات با رنگ و نور میبینیم، زیرا نیروی تشکیلدهنده هر دو تخیل است. این قوه باعث تبدیل ایده به شکل میشود. در نتیجه، قوه تخیل مهمترین ویژگی هنرمندان و ادیبان است.
بلخاری در هنرمند بودن ادیبان به حافظ اشاره کرد و گفت: او برای بیان پیام مراقبت از گذر عمر، بهجای ارائه یک ساعت سخنرانی کسلکننده، شعر «مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو/ یادم از کشته خویش آمد و هنگام درو» را با اعجاز ادبی و هنری آفریده است. در این شعر، شباهتی میان شکل داس و هلال ماه ایجاد کرده و بعد به مقایسه کارکرد آنها میپردازد که یکی گندمها را میچیند و دیگری رشتههای حیات انسان را. معیار زمان در تمدن اسلامی، ماه است. بنابراین، ماه نماد زمان محسوب میشود و هر روزی که میگذرد، با شکل هلال خود گذر عمر را نشان میدهد.
وی تصریح کرد: در مبانی حکمت بهدنبال سبب ایجاد آثار ویژه این مکتب در اسلام هستیم. برای نمونه، در معماری میان مسلمانان و دیگر ادیان تفاوتی وجود دارد؛ به این ترتیب که تمدن اسلامی بدون در نظر گرفتن مباحث فقهی، شمایلگریز است و علت آن فقط در مبانی حکمت اسلامی و قلمرو ایدهها قابل پاسخگوییست. درواقع، تمدن اسلامی چندان بهدنبال چهرهپردازی انسان در حوزه معماری نیست، ولی مسیحیت به شدت پیکرمحور است، بهطوری که در کلیسای وانک اصفهان نیز این نقاشی صورت و پیکرها به چشم میخورند؛ یا در اثری از میکل آنژ، خداوند بهصورت پیرمردی انسان را میآفریند. همچنین در دین بودا تصور امور مقدس بدون تصویر و پیکر امکانپذیر نیست، ولی در دین اسلام تصویر انسان جایگاه خاصی ندارد.
تفاوت فرم معماری در اسلام و ادیان دیگر
این استاد دانشگاه تهران گفت: نظریه تجسم که مورد قبول اسلام نیست، مبنای تجسمگرایی در مسیحیت است. بنابراین، فرم معماری اسلامی با معماری ادیان دیگر کاملاً تفاوت دارد. برای نمونه، در بالای معابد مخصوص آتنا در یونان مثلثی وجود دارد و در آن نقشی از خود آتناست که نشانه این معابد است، ولی در هیچ یک از بناهای اسلامی چنین چیزی نیست، بلکه کتیبه وجود دارد. در اسلام، حقیقت را در کلمات جستوجو میکنیم؛ زیرا معجزه پیامبر اسلام(ص) شخصیت او نیست، بلکه قرآن بوده و قرآن هم کلمه است. بنابراین، کتیبه برای ما مقدس بهشمار میرود، ولی در مسیحیت تجسم به معنای ظهور خداوند در کالبد و جسم انسانی مقدس است.
وی در توضیح جمله «خدا کلمه بود و کلمه خدا بود» از انجیل یوحنا اظهار کرد: بعد از این جمله در این کتاب آمده است: «کلمه جسم شد و نزد ما حاضر شد» که به عیسی مسیح اشاره دارد. در نتیجه، تجسمگرایی در مسیحیت مقدس شمرده شد و نقاشی چهره عیسی مسیح در قرون وسطا هنری مقدس بهشمار میآمد. در مکاتبی که جسم مقدس بهشمار میآید، تجسمگرایی و پیکرمحوری هم مقدس است و در مکتبی که تجسم حرام باشد، هنرهای تجسمی هم چندان مورد استقبال قرار نمیگیرد. هنر اسلامی از تصاویر فرار میکند، زیرا در آیه ۱۴۳ سوره اعراف که حضرت موسی(ع) بالای کوه طور رفته، در ابتدا خداوند به او میگوید: «کفشهایت را دربیاور»؛ زیرا در قلمرو عشق کفش یکی از موانع رسیدن به معشوق است. به این ترتیب، در اثر هنری مدرسه آتن، افلاطون پابرهنه است، ولی ارسطو کفش به پا دارد. این نکته به آیه «إِنِّى أَنَا رَبُّکَ فَاخْلَعْ نَعْلَیْکَ إِنَّکَ بِالْوادِ الْمُقَدَّسِ طُوىً» اشاره میکند.
بلخاری ادامه داد: در بالای کوه طور، تمنایی از وجود حضرت موسی(ع) میگذرد که دوست دارد کسی را که با او حرف میزند ببیند؛ زیرا انسان به دیدههای خود بیشتر اعتماد دارد تا به شنیدهها و موسی(ع) هم یک انسان است. جوابی که موسی(ع) دریافت کرد، این بود که هرگز نمیتوانی مرا ببینی و همین آیه مبنای شمایلگریزی در اسلام است. در اینجا، حقیقت در ادراک جوهر هنر است. گاهی در راستای تبیین مبانی حکمت لازم است آثار را بهصورت جزئی مورد بررسی قرار دهیم؛ مانند اثر مشهور کمالالدین بهزاد، عضو مکتب هرات که سلطان نگارگران ایرانیست و توانسته قله نگارگری ایران را فتح کند. در اثر فرار یوسف از دست زلیخا، لباس حضرت یوسف(ع) به رنگ سبز یعنی نماد عصمت و لباس زلیخا به رنگ قرمز یعنی نماد شهوت در عرفان کشیده شده است، ولی در بررسی مبانی حکمت، این مسائل هدف و مقصود ما نیست.
معماری به رفتار انسان جهت میدهد
وی اظهار کرد: در معماری اسلامی، فرم بازار، مسجد، مدرسه و حمام از نظر معماری یکسان است. حمامها، مدارس، مساجد و بازارهای قدیمی مقرنس داشتند؛ یکی بودن فرم این چهار مکان به این دلیل بود که مسلمان بداند کاسبی همان نماز است و همانطور که در نماز خیانت نمیکند، در کاسبی هم نباید خیانت کند. معماری به رفتار انسان جهت میدهد؛ معماری اسلامی بهصورت خطی و نقطهای است. برای نمونه، معماری بازار خطی است؛ در مکتب اسلام بازار نماد دنیاست و دنیا هم محل گذر است. در نتیجه، افراد باید در طول آن حرکت کنند و متمرکز نشوند، ولی معماری مسجد بهصورت نقطهای است؛ یعنی مسلمان باید در آن بماند و متمرکز شود، زیرا مسجد نماد معنویت است.
عضو هیئت علمی دانشگاه تهران ادامه داد: آرتور دانتو، نظریهپرداز دهه ۶۰ که یکی از مراجع فلسفه هنر بود، با طرح این سؤال که نظر مهمتر است یا اثر، قصد بیان این مطلب را داشت که در بسیاری از موارد، اثری بر مبنای یک ایده خلق و بعد از مدتی، این اثر باعث خلق مکتب نظری دیگری میشود، مانند اثر «لبخند ژکوند» لئوناردو داوینچی که منشأ نوشتن مقالهها و ساخت فیلمهایی از جمله «رمز داوینچی» شد. در نهایت اینکه گاهی ایده مقدم بر اثر بوده و گاهی اثر مقدم بر نظر است. از نظر دانتو، در جهان سنت و مبانی حکمت در تمدن اسلامی، ایده مقدم است، ولی در جهان مدرن، گاهی اثر مقدم بر ایجاد ایده است.
وی بیان کرد: هنرمندان ما ایده و نظری داشتند و آن را در قالب یک فرم پیاده کردند. پنج منبع بهعنوان مبنای این ایدهها محسوب میشوند. این ایدهها اگر قبل از ظهور اثر در نظر گرفته شوند، مرجع خلق آثار هنری محسوب میشوند و اگر بعد از آثار ایجاد شوند، رویکرد هنر بهشمار میروند. این پنج منبع عبارتند از حکمت، فلسفه، عرفان، کلام و فقه؛ جهان هنر در همه ادوار خود با این پنج منبع سروکار داشته است، مثل مدرسه آتن که مرکز تدوین فلسفههایی بود که از سراسر جهان جمعآوری کرده بود، در حالی که مرکز آغاز فلسفه ایران است.
فلسفه و حکمت یکی نیستند
بلخاری تأکید کرد: در اثر هنری مجلس آتن، ۵۳ فیلسوف حضور دارند که در مرکز آنها، افلاطون و ارسطو هستند؛ به این معنا که کل فلسفه آتن مدیون این دو نفر است. اگر از نگاه هنری و ساختاری فرمولاسیون نگاه کنیم، در این اثر سه رواق بهعنوان نماد تثلیث به چشم میخورد. ارسطو و افلاطون دقیقا در رواق مرکزی قرار دارند، یعنی قطعه شاخص و مرکزی کل فلسفه یونان هستند. به این رواق، canon گفته میشود، به معنای شاخص که ریشه کلمه فارسی قانون است. اثر معیار رافائل یک چشمانداز فلسفی به شمار میآید که در پس آن، ابنهیثم حضور دارد؛ او ۴۰۰ سال قبل از این اثر، کتاب «المناظر» را نوشت که بنیانگذار نظری علم نور در جهان است. ابنهیثم همچنین مؤسس اتاق تاریک در علم فیزیک نیز هست.
وی با بیان اینکه دومین منبع حکمت اسلامی حکمت است، گفت: در نظر برخی، حکمت همان فلسفه است. جهان مدرن باعث گسترش علم تجربی شد که بسیار کارآمد است و جزئینگری را به ما یاد داد که باعث بررسی عمیق ایدهها، معانی و مفاهیم میشود. در جهان تخصصگرای امروز، فلسفه و حمکت یکی نیستند و بهجای یکدیگر کاربرد ندارند؛ تنها ابزار فلسفه، عقل است و هیچ چیز دیگری را نمیپذیرد، در حالی که برای حکمت عقل دارای اولویت است، ولی به آن منحصر نیست؛ زیرا بعضی از مسائل با عقل قابل بیان نیستند، همچون کتاب یا کلام مقدس. نقل، دومین ابزار حکمت و شهود، سومین آنهاست؛ بعضی از دریافتهای انسان محصول شهود خلاق او بهشمار میرود.
ایکنا
درباره نویسنده
نویسنده