رصدخانه مراغه و نقش خواجه نصیر در ظهور شیوه معماری آذری
رستاخیز مجدد معماری اسلامی ایران این بار با خیزش دوباره معماران و هنرمندان ایرانی با بهره گرفتن از سنتها و روشهایی که از روزگاران کهن، بومی آذربایجان شده بود، شروعشده و با ساخت رصدخانه مراغه بهعنوان اولین اثر ایلخانی آغاز شد. از این پس سبک جدید معماری اسلامی ایران شامل دوره نخست شیوه آذری شکل میگیرد.
وقتیکه شورای مشورتی قوریلتای مغولان در سال ۶۰۲ ه. ق/ ۱۲۰۶ م. تموچین را «چنگیز خان» نامید و او را به تسخیر جهان فرمان داد، او با نبوغ ذاتی خود انرژیهای قبایل مختلف علیه هم را باهم متحد و در یکجهت غنیسازی و قدرتی را فراهم آورد که هیچ نیرو و توانی را تاب مقاومت و برابری در مقابل آن نبوده است. از آثار زیانبار این پدیده، یکهتازی مغولها بود که تا نیمقرن بیوقفه توفیق و تداوم داشت و ترس و اضطراب توأم با یأس و ناامیدی همهجا را فراگرفته بود.
در چنین اوضاع و شرایطی ابوجعفر محمد بن محمد بن حسن معروف به خواجهنصیرالدین طوسی که بعدها معلم ثالث نامیده شد، برای عبور از طوفان ویرانگر مغول ابتدا به قلاع اسماعیلیه پناه و طی ۲۵ سال حضور در قهستان و الموت، با تلاش و تدوین اخلاق ناصری و رسالات مختلف، رسالت علمی خود را ایفا نمود.
او در سال ۶۵۴ ه. ق/ ۱۲۵۶ م. در جریان محاصره قلعه الموت با درک درستی از زمان، خود را به هلاکوخان تسلیم و مأموریت جدیدی را آغاز نمود. این مأموریت استحاله فرهنگ ویرانگری مغولان در ایران بوده که با استفاده از فرصت نیاز مغولان به رصدخانه فراهم آمده بود و یکی از نتایج ارزشمند آن رستاخیز مجدد معماری اسلامی ایران و ظهور شیوه معماری آذری بوده است که با ساخت رصدخانه مراغه آغاز میشود.
ساخت رصدخانه مراغه فرصت خواجه نصیر برای نفوذ به مغولها
شناخت واقعبینانه خواجه نصیر از اوضاع تلخ زمان و نیاز مغولها به دانش او را به پذیرش و نفوذ در کانون خطر رهنمون ساخت. او میدانست که مغولها برای پیشگویی، ساختن رصدخانه را نیاز ضروری خود میدانند و نیاز آنها از سه منظر زیر قابلدرک بود، بنابراین خواجه نصیر تعامل خردمندانه و تدابیر هوشمند را بهجای مقابله و شکست را برای کنترل مغولها و بازگرداندن عمران و آبادانی به جهان اسلام در دستور کار خود قرار داد.
جایگاه آسمان در اعتقادات مغولها
مغولان خدای بزرگ را «تنگری» مینامیدند که به معنی آسمان هم بود. در میان ایرانیان هم کلمه اهورا معنی «آسمان آبی» داشته است. بهعبارت دیگر آسمان (تنگری) آبی (کوک) جاویدان (مونگک) خدای مغولان بود. مغولها معتقد بودند که خدای یکتا فرمانروائی روی زمین را به آنها اعطا کرده بود و خانها رسالت داشتند که اراده خالق را به فعل مبدل کنند و به همین مناسبت روی نشانها و اسناد خود این کلمات را مینوشتند «منگو تنگری کوچوندور» یعنی «به خواسته خداوند جاوید» و این جمله نیز که یک خدا در آسمان آبس و یک فرمانروا در زمین برپایه همین عقیده استوار بوده است.
چنگیز خان، همواره مأموریت خود را آسمانی خوانده و میگفت: «آسمان به من فرمان داده است که بر همه ملل فرمانروایی کنم.» مغولان در تمام ادوار صرفنظر از اعتقاد مذهبی خود در اتخاذ تصمیم تحت تأثیر وضع ستارگان قرار میگرفتند زمان جلوس فرمانروای جدید بر تخت خانی، تشکیل قوریلتای و یا آغاز لشکرکشی با توجه به این وضع تعیین میشد. ایلخانان حتی معتقد بودند که ستارگان مدت سلطنت آنان را حکایت میکند.
جایگاه منجمین و شمنها در اعتقادات مغولها
منجمین و شمنها در پیشگاه مغولان از موقعیت برجستهای برخوردار بودند، آنها زمان را محاسبه میکردند و در تصمیمگیریهای بزرگ خانها نقش مؤثری داشتند.
مقصود شمنیزم، تصرف در قوای روحی و غیبی جهان است و بهواسطه آنیک شمن میتواند بهوسیله دمیدن و تکرار بعضی کلمات یا انجام بعضی اعمال، قوای فوقالعاده عظیم جهان را به نفع خود قبضه کند، ازاینرو فرمانروایان مغول همواره از نیروی آنها به نفع خود استفاده میکردند. شمنها اجازه داشتند در نزدیکی چادر قاآن عبادتگاهی برپا کنند. آنها تعیین میکردند که اردو در چه محلی برپا شود.
منجمین نیز همین نقش را با استدلالهای علمی و ستارهشناسی برای مغولها ایفا میکردند. اصولاً علم نجوم از آنجا پیدا شده است که میخواستهاند زمان را از روی حرکت اجرام سماوی اندازه بگیرند، البته استفاده از حوادث آسمانی برای این نوع منظورهای عاقلانه، حالت استثنایی داشته و فن تنجیم (علم احکام نجوم) بر نجوم مقدم بوده و حتی پس از آن هم برجایمانده است، مردم سادهدل پیش از آنکه به دانستن وقت صحیح علاقهمند باشند، به آن علاقه دارند که از آینده خبر یابند، به این ترتیب است که هزاران خرافه از تأثیر نجوم بر اخلاق بشری و سرنوشت او پیداشده و عده زیادی از آنها هماکنون باقی است.
خواجه نصیر بهدرستی دریافته بود که مغولها باوجود روحیه تهاجمی و ویرانگر به عنصر شایستهسالاری اعتقاد کامل داشتند و دانشمندان و علما را در راستای توسعه اهداف خود محترم میشمردند.
آرمان مغولها برای تأسیس رصدخانه
فکر ساخت رصدخانه اولبار در ذهن منگوقاآن فرزند تولی و نوه چنگیز خان خطور میکند، او پس از مرگ گیوک در «قراقروم» بر مسند سلطنت نشسته و ابراز علاقه میکند تا بهمنظور پیشگویی اوضاع و احوال ملک و سلطنت، رصدخانهای ساخته شود، از اینرو «جمالالدین محمد ابن طاهر بن محمد زیدی البخاری» را به دارالسلطنه خوانده و ساخت رصدخانه را با او در میان میگذارد.
دانشمند مذکور خود را قادر به انجام این امر نمیداند و خان که سخت به ایجاد رصدخانه دلبسته بود با توجه به معروفیت فراوان خواجهنصیرالدین که آوازه شهرت او در تمامی جهان شرق پیچیده بود، به برادر خود هولاکو خان «یرلیغ» میدهد که بعد از فتح ایران و قلع قلاع اسماعیلیه سلطان الحکماء خواجهنصیرالدین بن محمد طوسی را که بطلمیوس دهر است و اقلیدس عصر، به دارالملک فرستاده تا به دستیاری او امر رصدخانه را فیصله دهد. با این حال هلاکوخان پس از فتح الموت او را به خان بالغ نفرستاد و خود به این فکر جامه عمل پوشاند.
رستاخیز مجدد معماری اسلامی ایران و آغاز شیوه معماری آذری با ساخت رصدخانه مراغه
هلاکوخان پس از فتح قلاع اسماعیلیه در سال ۶۵۴ ه. ق/ ۱۲۵۶م. و انقراض خلافت عباسی در سال ۶۵۶ ه. ق. / ۱۲۵۸م. و رهایی از دو تهدید بزرگ خود، مراغه را بهعنوان پایتخت انتخاب و نخستین دستور سازندگی خود را برای برپایی رصدخانه صادر میکند.
متعاقب این اقدام خواجه نصیر جسورانه و با دستمایه قرار دادن کار احداث رصدخانه توانست علاوه بر تغییر روحیه ویرانگری مغولان به عمران و سازندگی، علما، دانشمندان، صنعتگران و کتب بیشماری را از خطر نابودی رها سازد. خواجه نصیر زندگی پرماجرایی داشته و زندگی او به حماسهای علمی میماند.
او برای به ثمر رسانیدن هدفهای سیاسی – فرهنگی خود در همه دستگاههای بزرگ زمان را کوبید. ابتدا در دستگاه اسماعیلیه وارد شد. از افکار فلسفی آنان بهره گرفت، سپس در دستگاه خلافت را کوبید ولی موفقیتی حاصل نکرد و بالاخره در دولت مغول را نواخت و به بهترین وجهی پذیرفته شد، در این همکاری هر دو طرف نیازهای بلندپروازانه خود را برآورده میساختند.
بهاینترتیب فصل جدیدی در روابط و رفتار مغولان حاصل شد طوریکه یک قرن پس از تشکیل حکومت در ایران با نیمقرن قبل از آن کاملاً متمایز هست زیرا با اعلان موجودیت امپراتوری مغول، فرآیند معماری متوقف و “با حمله مغول به ایران قسمت اعظم ابنیه و آثار تاریخی تخریب و معماری به دست فراموشی سپرده شد. در اثر این هجوم بسیاری از هنرمندان از میان رفتند و تا چند نسل نیز معماری بارز و قابلتوجهی در ایران پای نگرفت و مقایسه این وضعیت با یک قرن بعدی و پدید آمدن شاهکارهای معماری در ایران، این دو دوره را باهم متمایز میکند.
تاریخ ایران پارها تحولاتی چنین دلخراش را تجربه کرده و از نو شکوفا شده است. تاریخ ایران مشحون از فتوحات درخشان شاهانه و مصائب دشوار بوده است. تمدن ایرانی در هر دو موقعیت روز به روز در شکفتگی و نمو بوده است. ایستادگی در برابر مصائب و از نو ساختن استقلال و حیات ملی با مصالحی تازه، در عین آنکه شکست هر امیدی را در دلها شکسته، به عقیده بعضی از مورخان جدید از عظیمترین خصائص یک ملت است.
رستاخیز مجدد معماری اسلامی ایران این بار با خیزش دوباره معماران و هنرمندان ایرانی با بهره گرفتن از سنتها و روشهایی که از روزگاران کهن، بومی آذربایجان شده بود، شروع شده و با ساخت رصدخانه مراغه بهعنوان اولین اثر ایلخانی، آغاز شد. از این پس سبک جدید معماری اسلامی ایران شامل دوره نخست شیوه آذری شکل میگیرد.
بدین ترتیب وقتیکه نیمقرن ویرانگری مغولان در جانب غربی امپراتوری بزرگ مغول به تشکیل حکومت ایلخانی انجامید. دوران سازندگی آغاز شد و دستور ساخت اولین اثر معماری بهعنوان رصدخانه صادر، ولی تجدید حیات معماری قدری مشکل مینمود. چون عمران و سازندگی سالها دچار توقف یا رکود شده بود و روند معماری مشخصی برای شروع دوباره وجود نداشت. از زمان ساختمان آخرین ابنیه بزرگ تا این زمان، تقریباً دو نسل از طراحان و استادکاران بیکار مانده بودند.
مکانسنجی رصدخانه مراغه
در مورد مکانسنجی رصدخانه مراغه به دو نکته باید توجه داشت:
اول اینکه مقر مورد توجه هولاکو مراغه بود که بهخصوص محل مناسبی برای او بود. زمین آن صاف بود و بهوسیله رودخانه کوچکی آبیاری میشد و کوهستان خنک و خرم پشت سر داشت و در جلوی آن دشت صاف کنار دریاچه ارومیه قرار داشت که برای اسبهای بیشمار اتباعش مرتع بسیار خوبی بود. همچنین مراغه در میان دو کانون احتمالی خطر گروه اسماعیلیه و خلافت بغداد واقع بوده و در صورت تجدید حیات امکان سرکوبی آنها راحتتر بوده است.
از طرف دیگر مراغه مرکز توجه خواجه بود چون زمینه و بستر علمی فرهنگی آن برای تحقق اهداف خواجه کاملاً مناسب بود. مراغه در آن دوره مرکز آذربایجان بوده و کانون تجمع، تدریس، تحقیق و پژوهش دانشمندان برجستهای بوده است. بر این اساس و برابر ثبت مورخین، شهر مراغه برای اجرای رصدخانه مناسب بود.
بعد از فتح بغداد در ماه شعبان سال ۶۵۷ هجری از طرف هلاکوخان فرمان شد که مولانای اعظم سعید، استاد البشر، سلطانالحکاء، خواجهنصیرالدین طوسی تفقدهالله بغفرانه در موضعی که مصلحت داند جهت رصد ستارگان عمارتی سازد. در شهر مراغه اختیار رصد عالی بنیاد نهاد.
ویژگیهای معماری و معمار رصدخانه مراغه
از ویژگیهای معماری رصدخانه مراغه به نکات زیر میتوان اشاره داشت:
الف) معماری دستوری که بهفرمان هلاکوخان توسط خواجه نصیر انجام شد. معماری دستوری اساس معماری عصر ایلخانی را تشکیل میدهد و تمام شاهکارهای معماری این دوره نظیر تخت سلیمان تکاب، ارک و مسجد علیشاه تبریز و گنبد سلطانیه زنجان از این قاعده مستثنی نبوده است.
ب) فراگیر بودن فضاهای کاربردی، طوریکه در بنیاد رصدخانه، تأسیسات مختلف جنبی در کنار هم لحاظ شده و علاوه بر ساختمان رصدخانه و محل نصب ابزارآلات رصدی، تأسیساتی برای تدریس و اقامت دانشمندان، مسجد، کوشک هلاکوخان، کتابخانه، کارگاه ریختهگری و… احداث شده بود.
دید کلی رصدخانه مراغه
درباره معمار اصلی مجموعه رصدخانه مراغه نام «فخرالدین احمد بن عثمان امین مراغی» ثبتشده است. مسوولیت ساختمان مسجد و کوشک محل اقامت هلاکو بر عهده مؤیدالدین عرضی سازنده آلات و ابزار نجومی رصدخانه بوده است. ساختمان رصدخانه برابر ذکر منابع مختلف ساختمانی عظیم و در کمال آراستگی بوده است.
مقایسه تطبیقی آثار مکشوفه از رصدخانه با معماری نوظهور و بومی آذربایجان
برابر آثار مکشوفه از حفاریهای رصدخانه مراغه، در ساختمان رصدخانه از روشها، تزیینات و مصالحی استفادهشده که قابلمقایسه با معیارهای معماری نوظهور و معماری بومی مراغه بوده است.
سبک معماری دوره ایلخانان مستقیماً از سبک آثار ساختمانی دوره سلجوقی اقتباس شده است و نمونههای معتبر معماری این دوره هنوز هم در مراغه پابرجاست.
شیوه جدید معماری پس از سالها فاصله از شیوه رازی و متناسب با شرایط و اوضاع اجتماعی جدید با بهرهجویی از معماری بومی آذربایجان که پلی بین شیوه رازی و آذری محسوب میشود به وجود آمد و دارای ویژگیهای خاص خود بوده است.
شیوه آذری از آذربایجان و با به قدرت رسیدن هلاکوخان شروع شد. در این شیوه نسبت به دورههای پیشین گره چینی، گچبری، کاشیکاری و سایر آرایگان رواج بیشتری یافتند.
برخی از ویژگیهای برجسته شیوه آذری در دوره نخست به شرح زیر بوده است:
الف- پیمونبندی و بهرهگیری از عناصر یکسان
ب- بهرهگیری بیشتر از هندسه در طراحی معماری
پ- ساختمانهای بزرگ و بلند و تکیهبر عمودیت
ت- نماسازی پس از اجرای ساختمان
ث- رواج انواع مختلف کاشیکاری در تزئینات ساختمان
همه این ویژگیها در آثار مکشوفه از رصدخانه مراغه که در موزه مراغه (ایلخانی ایران) و موسسه باستانشناسی دانشگاه تهران (مجری کاوش رصدخانه مراغه) موجودند قابل انطباق است. بهطور کلی در تجدید حیات معماری عصر ایلخانی با توجه به آثار حاصل از سه فصل حفاری در رصدخانه مراغه، از مصالح بوم آورد منطقه استفاده شده است. سنگهای قلوه و سنگهای تراش از مصالحی بوده که در آثار معماری قبلی مراغه نیز استفادهشده و نیز آجرهایی که به علت فراوانی اکسید آهن در خاک رس منطقه به رنگ قرمز بوده استفادهشده است. این مصالح با مقتضیات معماری نوظهور تطبیق و در کنار تزیینات زیبای کاشی در نمای رصدخانه جلوهگر بودند.
فارس
درباره نویسنده
نویسنده