دیوارِ سفیدِ خاکی!

خانه‌ های قدیم یک حیاط مرکزی دارند و اتاق‌هایی که دورتادور حیاط کنار هم ردیف شده‌اند. اتاق‌هایی که زیر یک سقف‌اند ولی دسترسی‌هایشان از حیاط مرکزی انجام می‌شود. تمام این دانه‌بندی‌ها، طبق یک الگویی گرد هم قرار می‌گیرند و فضای دسترسی‌شان زیر سقف آسمان است.

این الگوی پاکتی در سه پروژه خانه‌ خاکی، خانه‌ دیوار و ویلای سفید تمرین و اجرا شده است. طبق این الگو، احجام فضایی زیر یک سقف یکپارچه قرار نمی‌گیرند، خرد می‌شوند و منفصل از یکدیگر درون یک مرز نامرئی در همسایگی هم سازمان‌دهی می‌شوند که تا کاربر در باغ، در بین این فضاها، میان درون و بیرون، در رفت‌وآمد باشد. از طرفی پرسه‌زنی که عنصری شهری است، وارد مقیاس خانه‌باغ می‌شود و فضاهای مرده را زنده و پویا می‌کند.

خانه‌ دیوار با کانسپت دیوار شکل گرفته. کارفرما به دنبال خانه‌ای بود که حس زندگی همچون خانه‌های قدیم را داشته باشد، اما با استانداردهای امروزی. خانه‌ دیوار، نام خود را از حضور دیوار مرکزی که درون باغ را به دو بخش درون و اندرون تقسیم کرده و دیوارهایی که به موازاتش کشیده شد و در میان خود فضاهای زیست را پدید آورد، وام گرفته است.

پدرام ایزدی، معمار در گفت‌وگو با «اصفهان‌زیبا» درباره این خانه‌ و سایر خانه‌هایی که با تأثیر از کهن‎‌الگوها طراحی کرده، می‌گوید: «رویکرد من در این پروژه‌ها استفاده از الگوهای پاسخ‌ده در قدیم و منتقل کردن این الگوها به دنیای امروز بود؛ به نوعی ارائه تفسیر تازه‌ای از مفاهیم تاریخی. فضاهایی مثل اندرونی، تفکیک فضایی و حضور حیاط مرکزی به‌عنوان یک عنصر مؤثر در ارتباط بین فضاها، به‌گونه‌ای که نیاز انسان امروزی نیز برآورده شده و درعین‌حال حس و حال خوش ایام گذشته وارد این فضاها شود‌. در پروژه‌ها سعی کردم تا اتمسفر را به درون فضا بیاورم. منظور از اتمسفر درواقع ایجاد فضایی است که به‌واسطه نور، سایه، جنس مصالح، بو، رازآلود بودن و … تمام حس‌ها را درگیر کنم. فضایی که از تنوع، بافت و افسون بیشتری برخوردار است و مکان‌هایی که افراد را دور هم جمع می‌کند. شاید همان کاری که معماران در گذشته هم انجام می‌دادند. این موضوع همیشه برای من سؤال بوده که چرا مردم غالبا تمایل دارند در بافت تاریخی شهر قدم بزنند تا بافت مدرن. چرا معماری گذشته، معماری شادتری نسبت به معماری امروز ماست؟ شاید به این معناست که انسان‌ها به‌صورت ناخودآگاه به کهن‌الگوهای ذهنی خود، خاطره‌ها و قصه‌هایی که در ذهنشان در جریان است، جذب می‌شوند و ازاین‌رو به دنبال روح و حس جاری در فضاها و مکان‌هایی هستند که در گذشته وجود داشته است.»

ایزدی با اشاره به مطالعات و مشاهداتش درخصوص خانه دیوار، می‌گوید: «در روستای تاریخی کاج ارگ مسکونی مخروبه‌ای وجود دارد. ناخودآگاه، رنگ و برخی از جزئیاتی که در خانه دیوار، متناسب با کاربری کارفرما ایجاد شده، الهام گرفته از ارگ تاریخی است که تا بعد از اتمام پروژه هرگز از این جزئیات مطلع نبودم. درواقع طراحی به‌گونه‌ای پیش رفت که انگار خانه دیوار، از نظر شکل، ساختار و رنگ، عضو جدیدی از روستا شد؛ یک غریب آشنا و نه وصله‌ای ناجور.»

معماری با کمترین هزینه

این معمار معتقد است در طراحی خانه دیوار تلاش کرده تا مسائل اقلیمی را در نظر بگیرد و طرحی متناسب با اقلیم و زمینه با کمترین هزینه و درعین‌حال کمترین تأثیر بر محیط پیرامونی ارائه دهد و در مصرف انرژی‌های تجدیدناپذیر نیز صرفه‌جویی کند. درواقع استفاده از سازوکار پسیو دیزاین (Bioclimatic Passive Design) در طراحی خانه منجر شد تا کاربر فضا از منابع طبیعی مثل نور، آفتاب، باد و سبزینگی بیشترین بهره را ببرد و از وسایل سرمایشی و گرمایشی در طول فصول زمستان و تابستان کمتر استفاده شود.

او با اشاره به بهره بردن از  کهن‌الگوها  در پروژه‌هایش، تصریح می‌کند: «وقتی صحبت از کهن‌الگو می‌شود یعنی سروکار ما با خاطرات است. الگوهایی که از اجدادمان به ما منتقل شده و در ناخودآگاه ما حضور دارند. من در طول سال‌ها، بالای چهل‌هزار متر ساخته بودم؛ اما از هیچ‌کدام حس خوبی نمی‌گرفتم، با اینکه همه ساختمان‌ها با بهترین متریال روز ساخته شده بود. این باعث شد به فکر بیفتم و ببینم کجای کار می‌لنگد. در طول کار رسیدم به کهن‌الگو. به حس و حالی که ناخودآگاه در طرح‌هایم مورد استفاده قرار می‌گرفت. ضمن اینکه الزاما خرج کردن در پروژه، حس و حال خوب را به همراه نمی‌آورد. بلکه استفاده از عناصر سازگار با محیط، می‌تواند در ایجاد این حس نقش بسزایی داشته باشد. به‌عنوان‌مثال در پروژه خانه دیوار، از بامبو برای پوشش پنجره‌ها استفاده شد و از کاهگل برای پوشش نما؛ چراکه در زیست‌بوم منطقه وجود داشت.

«همچنین در پروژه خانه خاکی که سال گذشته موفق به دریافت رتبه نخست جایزه معمار هم شد و اولین سازه خاک کوبیده در ایران است که طی ۵۰ سال گذشته تماما با خاک منطقه ساخته شد. اینکه چطور به ذهنم رسید خانه را از خاک بسازم، شاید ریشه‌اش به پدرم برمی‌گردد. پدرم سال‌ها پیمانکار حفاری جاده‌ای بود و هر وقت از سرکار به منزل می‌آمد، لباس‌هایش خاکی بود. شاید این خاک در ذهن ناخودآگاه من حضور داشته و من را به استفاده از خاک سوق می‌داده. از طرفی، وقتی جای استخر این پروژه گودبرداری شد، خاک زیادی به دست آمد که در گوشه سایت تلنبار شده بود.

«به ذهنم رسید با همین خاک خانه را بسازم و این‌گونه در هزینه‌ها تا حدی زیادی صرفه‌جویی شد. چه چیزی بهتر از خاک که پایدار است و با بافت منطقه سازگار؟ خاک ماده‌ای است که بعد از سال‌ها با ناچیزترین آسیب به محیط‌زیست به چرخه زیست خود برمی‌گردد. البته تجربه سخت و دل‌نشینی بود. در پروژه ویلای سفید هم سعی کردم با بازیافت مصالح و بهره بردن از منابع موجود با کمترین هزینه به یک معماری منطبق با زمینه دست پیدا کنم.»

انتقال فرهنگ دومینووار

ایزدی معتقد است، صدا و انتقادش را می‌تواند از برخی معماری‌ها، به مردم برساند و درخصوص آگاهی رساندن به دیگران برای ساخت چنین پروژه‌هایی با الهام از الگوهای گذشته، می‌گوید: آدم‌ها باید توی این فضاها قرار بگیرند تا بفهمند چه حسی را تجربه می‌کنند. تجربه حضورشان در چنین فضاهایی است که باعث آگاهی‌بخشی و به اشتراک گذاشتن روایت این تجربه با دیگران و انتقال دومینووار آن می‌شود. این‌گونه فرهنگ‌سازی می‌شود. تجربه زیست در فضا و انتقال این تجربه تأثیرگذاری قابل‌توجهی خواهد داشت.

این معمار، دانش‌آموخته معماری و زبان‌شناسی کاربردی است و معتقد است ادبیات در ارتباط تنگاتنگ با معماری است. به اعتقاد او مفاهیمی که در ادبیات کاربرد دارند به کمک معمار و معماری می‌آید، معماری کردن تولید متنی متشکل از حروف، واژگان، جملات و پاراگراف‌هاست که تمامی این مؤلفه‌ها طبق قواعد و ساختارهایی که زبان برای ما به ارمغان می‌آورد، در شرایط زمانی و مکانی مشخص در کنار هم می‌نشینند و پیام مشخصی را منتقل می‌کنند. معماری هم چیزی جز این نیست. معماری در ارتباط با زبان و فرهنگ یک جامعه شکل می‌گیرد. جامعه‌ای که در آن با بافت و موقعیت و شرایط مختص به خود زیست می‌کنیم. با این تفاصیل، استفاده از کهن‌الگوها می‌تواند حس و حال گذشته را برای مردم به ارمغان بیاورد.

هرچند کسری شفیعی‌زاده و ندا ضیاء‌بخش در مقاله «بررسی کهن‌الگوها یا انگاره‌های بنیادین پایدار (کهن‌الگوی بالاپایین «ورهنگ» و «ماندالا») در معماری ایرانی، معتقدند «کهن‌الگوها نقطه عطفی برای شناخت بیشتر روحیات و روان انسان به‌حساب می‌آیند که در روان‌شناسی دوران معاصر تأثیر زیادی داشته و کنش‌ها و رفتارهای ما فقط تحت تأثیر زمانی که ما با دنیای بیرون ارتباط برقرار کرده‌ایم، نیست، بلکه عوامل گذشته نیز به‌صورت موروثی، از گذشته، در درون ما وجود دارند و رفتارهای ما را تحت تأثیر قرار می‌دهند.» بنابراین استفاده از کهن‌الگوها علاوه بر تطابق با فرهنگ و بوم، بر ایجاد حس و حال موروثی و قدیمی تأکید می‌کنند.

ویلای سفید

ویلا سفید بر روی بقایای ساختمانی در باغی به مساحت ۸۳۰ مترمربع ساخته شده و در بازیافتی با چرخه بسته و با حداقل هزینه اجرا شده است. درخواست کارفرما یک ویلای آخر هفته برای برگزاری برنامه‌های خانوادگی بوده است؛ از این رو برقراری هارمونی بین فضای درون و بیرون، ضمن حفظ محرمیت (متناسب با فرهنگ بومی منطقه) از اهمیت بالایی برخوردار بوده است.

در طراحی این پروژه از وزش بادهای مطلوبی چون گلبادهای تابستانی (باد خراسان) که از شمال شرق وزیدن می‌گیرند و قدرت بادهای جنوب غرب به سود پروژه بهره‌برداری شده و با استفاده از تکنولوژی تهویه متقابل کار به نفع بنا تمام شده است. ویلا سفید را می‌توان پروژه زمینه‌گرایی دانست که ضمن گرته‌برداری از معماری بومی منطقه‌ای که در آن ایجاد شده، روایتی امروزی از بادگیر را به تصویر کشیده و با تلفیق مناسبی از فرم و عملکرد بهترین راه استفاده از انرژی در معماری را به کار بسته است.

حداکثر استفاده از آجر، بلوک‌های سیمانی و مقاطع فلزی بازمانده از بنای قدیمی، کاهش چشمگیری در هزینه‌های ساخت‌وساز داشته که در کنار بهینه‌سازی مصرف سوخت، این بنا را به یک بنای پایدار بدل کرده است. استفاده از اندود بتن سفید برای پوشش بدنه‌های خارجی، ضمن پهلو زدن به بنای شاخص زمینه (قلعه سفید)،  به میزان قابل‌توجهی جذب گرما را کاهش داده و در جهت اعتدال هوا کمک‌کننده است. از سوی دیگر استفاده از آجر برای بدنه‌های داخلی ضمن اینکه فضا را از مزیت ظرفیت بالای حرارتی بهره‌مند می‌کند، گرمی و صمیمیت مورد نیاز یک خانواده ایرانی با زندگی در اقلیم کویری را به دنبال خواهد داشت.

خانه‌ خاکی

خانه‌ در فلات گرم و خشک، روستای فهران، حد فاصل حدود ۳۰ کیلومتری جنوب غربی اصفهان واقع شده و به صنعت آجر و خشت مشهور است. این خانه برای سکونت  یک معمار طراحی و ساخته شده است؛ به‌گونه‌ای که با سبک زندگی یک شهرنشین اصفهانی که به دنبال آرامش در یک محیط روستایی است، سازگار باشد. تنها ۱۰ درصد از زمین به خانه اختصاص دارد، درحالی‌که ۹۰ درصد باقی‌مانده شامل درختان زردآلو و هلوست که با آب‌وهوای محلی سازگارند.

پس از حفر استخر، تمام مصالح ساختمانی لازم برای اجرای دیوارهای خانه به‌دست آمد: خاک. خاک به‌عنوان یک ماده غالب و فراوان به‌عنوان ماده اصلی ساخت‌وساز انتخاب شد. تکنیک «خاک کوبیده» که در این منطقه و تقریبا در کل ایران یک تکنیک ساخت‌وساز نسبتا جدید است، برای ساخت این نوع خانه استفاده شده است. استفاده از دانش بومی، به‌ویژه دانش کشاورزان محلی و با تجربه، به ما در مدیریت رفتارهای مختلف خاک در فرایند ساخت کمک کرده است.

تجربه ساخت چنین خانه‌ای فرصتی پدید آورد تا به‌جای استفاده از صنایع پرمصرف انرژی و تکیه بر ماشین‌آلات صنعتی، از راه‌حل‌های بومی منطقی و عملی در جهت  ایجاد یک معماری ساده و پاسخ‌گو با کمترین میزان تولید دی‌اکسید کربن، محیطی امن، پایدار و راحت برای ساکنان به وجود آورد. خانه خاکی در مقایسه با ساختمان‌های معمولی از میزان  مصرف انرژی  پایین‌تری برخوردار است، عایق صوت است و در برابر آتش بسیار مقاوم و در پایان زیست خود بدون آسیب به طبیعت، به محیط‌زیست بازمی‌گردد.

خانه‌ دیوار

این خانه در زمینی به مساحت هزار مترمربع واقع در ۲۴ کیلومتری شمال شرقی اصفهان، در جوار زاینده‌رود و چسبیده به روستای تاریخی کاج واقع شده که از دوره ایلخانی مسجد و بقایای مخروبه از ارگی مسکونی در آن به‌جا مانده است. در این پروژه، دیوار، فراتر از مفاهیمی همچون حصار (پوشش‌دهنده) و سازه رفتار می‌کند، و دیگر در مقطع، یک پس‌زمینه و ضخامت صرف نیست؛ بلکه به‌واسطه احجامی که در پس‌وپیش خود دارد به یک مفصل اتصال میان عرصه‌های فضایی متفاوت و یک سازماندهی فضایی مبدل گشت و با قرار گرفتن در مجموعه‌ متفاوتی از روابط میان عناصر مختلف معماری منتج به بازتولید نقشی تازه شد.

اصفهان زیبا

درباره نویسنده