بر بلندای ایوانِ موزه ملی هنرهای اصفهان
اسمش را میگذارم «رفتارهای وابسته به معماری اصفهان»؛ مثلا میایستید در ایوان و فضای پیش رو را تماشا میکنید؛ رفتاری که اوج زیباییاش را در کاخ عالیقاپو تجربه میکنیم؛ اما بناهای بسیار دیگری هم هستند که تصور میکنی معمارشان، معماری اصفهان را درک کرده و سپس بنای نو را با نگاهی به افشره معماری اصفهان خلق کرده است. بنای تاریخی موزه ملی هنرهای اصفهان را میتوانیم یکی از این موارد بدانیم که درهای ایوان طبقه دومش جمعه این هفته به روی گردشگران باز شد تا به مناسبت روز جهانی عکاسی، علاقهمندان بتوانند از این موزه، عکسهای ویژهای بگیرند و در فضای مجازی منتشر کنند.
عالیقاپو را میشناسید؟ کاخ چهلستون، مسجــدجـــامــع عتـیـــق، مسـجـــدجــامـــع هفتشویه، خانه خواجه پطرس، خانه مارتا پیترز و منارجنبان را چطور؟ این «شناخت» چقدر عمیق است؟ محدود میشود به آدرس و تاریخچه یا همان هم وجود ندارد؟ صبح جمعه، ۲۹ مردادماه ۱۴۰۱ برای هفتمین بار از درِ موزه ملی هنرهای اصفهان وارد فضای موزه شدم. از گذرهای مختلف گذشتم و اشیای موزه را دوباره دیدم. از جلوی تابلویی که بر آن نوشته بودند «شکوفایی اصفهان» با حسرت گذشتم و از راهپله به طبقه دوم رفتم تا برای اولین بار از دری که در کنار ارسی زیبای موزه باز شده بود، وارد ایوان شوم. سراسر ایوان را بارها رفتم و برگشتم. در میانه ایوان ایستادم به تماشای باغ که با جویهای کاشیاش مرا به یاد معماری باغ ایرانی انداخت، دست به دوربین شدم و سعی کردم عکسهای خلاقانه بگیرم. ایستادم و عمیقتر نگاه کردم. چنارهای بلند خیابان عباسآباد،خانهها، درختها و گیاهان حیاط موزه و… ناگهان احساس کردم چقدر این «رفتار»، این «بهتماشاایستادن» شبـیــه رفتـــاری اســـت کـــه در کــــاخ منحصربهفرد عالیقاپو تجربه کردهام. یادم افتاد که سالهای پیش هم که با عکاس صاحبنام آلمانی، هانس گئورگ برگر، در میدان نقشجهان قدم میزدیم، درست جلوی عالیقاپو ایستـاد و گفــت: «مـن فکـر میکنــم معمار رایشتاگ، عالیقاپو را دیده بوده و معماری ساختمان پارلمان آلمان در برلین را از عالیقاپو الهام گرفته است.» دلم میخواهد در این ایوان عکسهای پانوراما بگیرم و بازی سایهها و ارتباط عمیق ایوان با نور و آسمان و درختان را درک کنم.
یک ساعت و نیم بعد که از موزه خارج میشوم، در عباسآباد و چهارباغ قدم میزنم و با خودم فکر میکنم پژوهشی را با کمک دوستان معمارم آغاز کنم با نــام شنـاسایــی «رفتــارهای وابستـه بـه معماری اصفهان» و دایرهالمعارفی را آماده کنم که در هر مدخل آن، یک رفتار توصیفشده باشد و در ذیل آن، بنای خالق رفتار و فضاهای مولود فضای اصیل هم معرفیشده باشند. چرا دوست دارم این کار را انجام بدهم؟
چـون شهرِ امروز ما به سمت بلعیدن مـعـمــاری اصیــــل و زایـــش معمـــاری ضحاکگونهای پیش رفته که از مغز استــخوان جــوانــان تغــذیه میکنــد و افسردگی و واپسزدگی میزاید. بارها بر بام شهر ایستادهام و چشم دوختهام به ردیف خانهها و ساختمانهای بیقواره که قوطی کبریتهای فراریدهنده ساکنانشان هستند. بارها در کوچهپسکوچههای پشت میدان نقشجهان و حریم مسجد جامع عتیق اصفهان تا خیابان کمرزرین و سراسر محله جویباره قدم زدهام و فکر کردهام چقدر حسرتبار است که ما این همه با «بافت معماری» اصفهان بیرحمانه برخورد و بهسرعت نابودش کردهایم. تصور کنید همه اصفهانیها موظف میشدند خانههایشان را با ایوان و حیاط بسازند و این قانون سازمان نظام مهندسی اصفهان میشد. حالا با این خیال، نمای شهر اصفهان را از بالا، نشسته بر صندلی یک هلیکوپتر، نگاه کنید! چشمنواز نیست؟! ما از مردمانی که ۴۰۰ سال پیش شهروندان و تصمیمگیران اصفهان بودند به نیکی یاد میکنیم؛ اما فکر میکنید مردمان سال ۱۵۰۰ از ما با چه عباراتی یاد میکنند؟ قاتلان دو زایندهرود؛ رودِ زاینده ایران و بافت معماری مولد اصفهان.
یادتان هست که وزیر میراث فرهنگی بهتازگی در سخنانی از خیرین داخل و خارج از کشور برای مشارکت در امر حفاظت و مرمت میراث فرهنگی استمداد طلبیده و گفته است: «در تاریخ ایران، هر گروه و سلسلهای روی کار آمده با تکیهبر سرپنجه هنرمندان ایرانی یک معماری مشخص را رقم زده است؛ حتی در دوره پهلوی با یک معماری روشن مواجهیم؛ اما بعد از انقلاب معماری ما بهکل نابود شد.»
حمید ضیائیان، معمار و استاد دانشگاه شهید بهشتی هم در پستی اینستاگرامی در پاسخ به وزیر نوشت: «متأسفانه هیچ جنبش یا حتی مجموعه آثار مرتبط و هدفمندی که بتوان آنها را گویشی از نوعی معماری معاصر ایرانی قلمداد کرد، شکـل نگرفتــه است.» او از دو مـوضوع «تراز فرهنگ عمومی» و «کارفرما» بهعنوان پاشنه آشیل معماری معاصر ایران یادکرده و افزوده: «معمار با کارفرما و بازار زنده است و کارفرماها سهدستهاند؛ کارفرمایی که میفهمد، کارفرمایی که نمیفهمد و کارفرمایی که میفهمد؛ اما منفعتش ایجاب میکند که نفهمد و در این چهلسال، کارفرماهای دولتی و خصوصی گروههای دوم و سوم به شدت فربه شدهاند. اینکه کارفرماها سلیقه عمومی جامعه را هدایت کردهاند یا سلیقه عمومی به ایشان جهت داده است، از دانش و تجربه من خارج است و اینگونه است که بازار سوداگری مجال عرضه پیدا میکند.
زمینه آشتی معماران سوپر آوانگارد با کارفرماهای دولتی همینجا بروز میکند؛«پـروژه و منـفـعــت…» ایــن مکــالمـــه و واکنشهای مختلفی که پیرو آنها در فضای مجازی منتشر شد، یک نتیجه را پیش چشم ما میگذارد؛ ما گنجینهای از تاریخ معماری داریم که فراموشش کردهایم. عده معدودی میدانند جایش کجاست، عده معدودی خبر دارند که این اندوخته ارزشمند چیست و عده معدودی میدانند چه کارهایی میتوان با این گنجینه انجام داد؛ اما این عده معدود توان اثرگذاری وسیع ندارند. گاهی میتوانند و مسیر سخت رسیدن به گنجینه را میپیمایند و از آن بهره میبرند؛ ولی بهرههایشان از گنجینه لایزال، مقطعی و محدود است؛ آن هم درحالیکه اکثریت غــالب که صــاحبــان ایــن گنجینــه هــم هستند، در فقر مطلق بهسر میبرند.
اصفهان زیبا
درباره نویسنده
نویسنده