الهام سادات حجازی:حراست از معماری ایرانی-اسلامی
حراست از معماری ایرانی-اسلامی حراست از یک بنا نیست. حراست از یک تمدن، فرهنگ و هنرِ غنی اسلامی است. حراست از فکر و نبوغ است. باید هر چه بیشتر در گسترش این مهم تلاش شود. معماری صرفا یک بنا نیست یک رسانهی گویای به تمام معناست. هر فردی فارغ از شهر و کشور و نژاد خاص فقط با تماشای معماری ایرانی-اسلامی پی به قدمت و نبوغ و وحدت نهفته در این بناهای تاریخی میبرد.
طرحی پر از گل و نقوش اسلیمی. شاید در ابتدا یک تابلوی نقاشی در ذهن نقش ببندد اما این نه یک تابلو بلکه یک معماری ایرانی است! زنده و پویا. معماری به گونهای بنا شده است که حس آرامش را حتی به مخاطبان غیر ایرانی نیز منتقل میکند. معماران حاذق ایرانی با نیتی خالص این گنبدها، مقرنسها و صحنهای اسلامی با سازههای مذهبی و کتیبههای خوشنویسی را چنان با مهارت نقش آفرینی کردهاند که هر بینندهای را به خود مجذوب میکند. این هنر آفرینان،عنصر نامتناهی وجودشان را در قالب هنر جلوه و بروز دادهاند و همین نکته در بیننده شعف ایجاد میکند و محو زیبایی و وحدت میشود. این ویژگی منحصر به فرد در بیننده حس تعلق ایجاد کرده و بدون هیچ احساس غربتی، برایش تداعی کنندهی یک مأمن است. چنین زیبایی چشمنواز و روحبخشی در سراسر ایران پهناور و زیبا در قالبهای گوناگون معماری از جمله باغ آبها، مساجد، منارهها، صحنها و… وجود دارد.
این معماری منحصر به فرد پیوندی نزدیک با دین و زبان یک ملت دارد. دین اسلام و زبان قرآنو هنر معماری و خوشنویسی همه دست در دست هم یک فرهنگ و تمدن ایرانی-اسلامی را میسازند. این تمدن و این فرهنگ برخاسته از آن، چنان غنی است که فرهنگ غرب و معماری غربی در برابر آن هیچ است چرا که در معماری غربی سردی و ترس نهفته است برعکس معماری ایرانی-اسلامی که سرشار از گرما و معنویت است؛ زیرا که بر اساس مبنا شکل گرفته است. هنرمندی که یک مبنای اسلامی دارد قطعا اثر هنریاش تبلوری از روح اسلامی دارد. در مقابل، فردی از دیار غرب که افکار و روح غربی بر عقل، دل و روح و همچنین بر هنرش حاکم است به هر تراوش بیمعنا و مفهومی نام هنر مینهد و خودش را هنرمند!
امروزه این میراث عظیم در شهرها و کلان شهرها متأسفانه نمود کمتری پیدا کرده و ساختمانها رنگ و بوی معماری غربی را به خود گرفته است و گاه نمادهایی که در تضاد آموزههای اسلامی است و متعلق به فرقههای نوظهور دنیای غرب است در ظاهر ساختمانهای شهرهای اسلامی دیده میشود. این زنگ خطر بزرگی است زیرا اگر هنر و فرهنگ و به خصوص معماری ایرانی-اسلامی که برخاسته از ذوق و استعداد ایرانی و عقبهی آن اسلامی بودن است وارد شهر نشود، کم کم به فراموشی سپرده میشود و فقط اسمی از اسلام باقی میماند بدون اجزا و مکانی که نشان دهندهی این هنر و اصالت باشد. اگر این معضل در کنار مسائل دیگری چون پایبندی کم جوانان به شعائر اسلامی اعم از عبادات در نظر گرفته شود و مسائلی که نمود در فضای بیرونی جامعه دارد همچون استفاده از المانهای غربی توسط گروهی از جوانان از جمله نماد صلیب و جشنهای کریسمس و استفاده از موسیقیهای غیر اصیل در محافل و … در نظر بگیریم، به مرور و طی سالیان کوتاهی فقط یک پوسته از اسلام باقی میماند. در واقع فقط یک اسم، بدون نماد و نشانه! ساختمانهایی با نماد غربی و برپایه فرهنگ غربی که اتفاقا محافل غیر اسلامی نیز بعضا داخل همین معماریها و ساختمانها برگزار میشود و حتی فراتر اینکه زندگی در چنین مکانهایی بیماریهای افسردگی و روانشناختی نیز به دنبال خواهد داشت. در حالی که در سبک معماری ایرانی-اسلامی شاهد خانههای حیاط دار هستیم. خانههایی که حوض آب در وسط خانه بنا میشده و گلدانها و باغچههایی تعبیه میکردند و اهالی خانه روزانه موظف به آبیاری و رسیدگی به گل و گیاه بودند. خود شکل و بنای خانه دارای پنجرههای طاقچهدار و رو به حیاط بوده که هر روز صبح از روشنایی و گرمای خورشید بهره میگرفتند. طاقچهای که در قسمت درونی خانه و پشت پنجره تعبیه میشده، محلی دنج و خلوت برای نظاره کردن به حیاط و خلوت با خود و تفکر بوده است. معماریای که خانههایش دارای اندرونی و بیرونی بود و خانمهای خانه در حیاط نیازی به پوشش سر نداشتند و کاملا محفوظ بودند. حتی ریزترین مسائل در معماری ایرانی-اسلامی لحاظ شده است به طور مثال استفاده از دقالباب مخصوصِ خانمها و آقایان به صورت جداگانه که فردِ در منزل از صدای در متوجه میشده آن طرف در مرد حضور دارد یا زن.
این موارد حتی تصورش در ذهن نیز حال انسان را خوب میکند اما تمامی اینها واقعی بوده و وجود داشته است و در حال حاضر گمشدهی افراد ساکن در کلان شهرهاست. افراد از هر فرصتی برای رفتن به طبیعت و یا دیدن بناهای قدیمی استفاده میکنند چرا که دنبال حال خوب هستند و محروم از آرامشی که میتوانستند نمونهاش را در منزل خود داشته باشند و حال ندارند و این اماکن هستند که این حس خوب را حداقل در نظارهی بیننده منتقل میکنند.
حراست از معماری ایرانی-اسلامی حراست از یک بنا نیست. حراست از یک تمدن، فرهنگ و هنرِ غنی اسلامی است. حراست از فکر و نبوغ است. باید هر چه بیشتر در گسترش این مهم تلاش شود. معماری صرفا یک بنا نیست یک رسانهی گویای به تمام معناست. هر فردی فارغ از شهر و کشور و نژاد خاص فقط با تماشای معماری ایرانی-اسلامی پی به قدمت و نبوغ و وحدت نهفته در این بناهای تاریخی میبرد. چیزی که در فطرت و سرشت آدمیان نهفته است و گویی بیننده گمشدهی خویش را مییابد و ارتباط وجودی برقرار کرده و احساس تعلق پیدا میکند. نامتناهی وجودش با نامتناهی برخاسته از معماری پیوند خورده و ساعتها فارغ از همهی دغدغههای دنیای امروزیمیخکوب و مجذوب سراسر زیبایی و معنا و مفهوم معماری میشود. بنابراین معماری ایرانی-اسلامی نیز باید در کنار سایر مسائل وارد سبک زندگی مردم شود. این مهم هم برعهدهی مسئولان است که با تخصص و تعهد،مسئول قبول این امر مهم و تأثیرگذار شوند و هم عموم افراد نیز در کنار سایر دغدغهها از نظر معماری نیز بهسمت معماری ایرانی-اسلامی بروند. در این راستا تشویق جوانان به یادگیری هنر و معماری ایرانی-اسلامی برای جلوگیری از به فراموشی سپردن آن و انتقال این هنر به نسلهای آینده تأثیرگذار خواهد بود.
سراج آنلاین
درباره نویسنده
نویسنده