اصول حاکم بر معماری ایرانی-اسلامی
دستیابی به مفهوم مدینه فاضله یا آرمانشهر مطلوب زندگی همواره از آمال و آروزهای همه مکاتب و جوامع بشری بوده است، که اگر چه نه به شکل کامل، اما در طراحی ساخت و شکل گیری شهرهای تحت سیطره جهان بینی و ایدئولوژیهای گوناگون از گذشته تا به حال نمود پیدا کرده است.
ظرف تمدنی شهرها بی تردید تا حد زیادی بر مظروف سبک زندگی شهروندی اثرگذار خواهد بود و حرکت به سمت هدف غایی جهان بینی شکل دهنده کالبد شهر را در ضمیر ناخودآگاه شهروندان، تبلیغ و تسهیل میکند.
در این میان تلاش در جهت حفظ ارزشهای معماری و شهرسازی ایرانی- اسلامی بدون در نظر گرفتن این واقعیات در کنار اشراف و آگاهی عموم جامعه به مبانی فکری و ارزشهای اصیل حاکم بر شهرسازی و معماری فاخر گذشته و کشف، ترجمان و بازآفرینی این ارزشها توسط نخبگان، متناسب با پیشرفت علم و تکنولوژی در جهان و بهرهگیری از ظرفیتهای روزآمد در برنامهریزی شهری از جمله آینده پژوهی و برنامهریزی استراتژیک، ممکن نخواهد بود.
حال که انقلاب اسلامی مردم ایران با طی مرز پختگی ۴۰ سالگی بهرغم همه تهدیدات و مشکلات به رشد و ثباتی نسبی در بسیاری از عرصهها رسیده است، جای آن دارد که متناسب با برنامهریزیهای کلان رشد و پیشرفت کشور در قالب الگوی پایه اسلامی ایرانی پیشرفت و گام دوم انقلاب، ریشهای، کاربردی و با قابلیت پیادهسازی به این موضوع مهم و بعضاً مغفول مانده در عرصه عمل، پرداخته شود.
کشور ایران از دیرباز از فرهنگ و تمدنی کهن و ریشهدار برخوردار بوده و با ورود دین مبین اسلام به این سرزمین که با توجه به ماهیت الهی و عدالت محور آن با اقبال عمومی نیز روبهرو شد، بیش از پیش بر غنای فرهنگی این تمدن گهربار افزوده شد و فرهنگ اصیل ایرانی- اسلامی شکل گرفت و توانست بر اعتلای تک تک جنبههای زندگی انسان ایرانی تأثیر بهسزایی بگذارد.
یکی از جنبههای مهمی که با تعامل دو سویه فرهنگ ایرانی- اسلامی بر غنای آن هرچه بیشتر افزوده شد، تبلور عینی تمدن، یعنی همان معماری و شهرسازی است که این نمود فرهنگی به طور گسترده در آثار زیبای بهجا مانده از گذشته و مکتبهای اصیل شهرسازی شکل گرفته بر این مبنا به چشم میخورد.
طبق تعریف شورای عالی معماری و شهرسازی، شهر اسلامی و ایرانی شهری است که مکان تحقق تمدن بوده و از نظر مفهومی، مُنبَعث از اصول دین مبین اسلام و در معنا دارای ارزشهای پایدار مبتنی بر بینش عرفانی ایرانی و در مصداق بر گرفته از ویژگیهای طبیعی، فرهنگی و تاریخی باشد و در بازههای زمانی، متناسب با ویژگیها و نیازمندیهای معنوی و مادی جوامع انسانی و با استفاده بهینه از علوم، فناوری و مهندسی، شکل میگیرد.
هدف از ایجاد اینگونه از شهرسازی فراهم آوردن زمینه مناسب جهت تکامل و تعالی انسانها مطابق با آموزههای دین اسلام بوده و در این زمینه توسعه روابط اجتماعی و نیز تولید مظاهر فرهنگ و تمدن به ویژه در آثار هویتمند هنری تجلی یافته است که نمونههای مصداقی آن را میتوان پس از ظهور اسلام تا آغاز سال ۱۳۰۰ هجری خورشیدی در حوزه فرهنگی ایران ملاحظه کرد.
آینده پژوهی و احیا شهرهای ایرانی-اسلامی:
ظهور علم مدیریت استراتژیک در دهه ۱۹۶۰ درست مقارن با ظهور روشها و تکنیکهای نوین و علمی پیش بینی در قالب علم آینده پژوهی بوده است، چرا که سازمانها دریافته بودند که در محیطهای رقابتی و پیچیدهای که فراروی آنها قرار دارد، اولاً باید مجهز به استراتژیهای بلندمدت و کارآمد باشند و در ثانی روشها و ابزارهای سنتی پیش بینی نیز دیگر نمیتواند جوابگوی آینده پویا و پیچیده باشد، لذا از آن زمان تا به امروز، آینده پژوهی و مدیریت استراتژیک در محیطهای علمی و آکادمیک به مثابه دو بال پرواز به سوی مقصد و به موازات هم رشد یافته است.
از این منظر با توجه به پیچیدگی محیطهای شهری از یک سو و تنوع روزافزون نمادها، مکاتب و سبکهای معماری و شهرسازی در کنار تعدد نوآوری در عرصههای متدهای سازهای و مصالح ساختمانی از سوی دیگر و لزوم حفظ ارزشها و جهان بینی حاکم بر فضای شهر اسلامی، بهکارگیری برنامهریزی استراتژیک بر اساس آینده پژوهی در برنامهریزی توسعه پایدار شهرها به ویژه در مقابله با بحرانها با رویکرد انعطاف پذیری، میتواند به تحولی ژرف در این جهت منتهی شود.
با کشف و استخراج اصول شهرسازی و معماری برگرفته از مبانی ثابت جهان بینی اسلامی فارغ از تحولات سیاسی و اجتماعی ادوار مختلف و تأثیر آن بر کالبد شهرها، میتوان سنگ بنایی را کار گذاشت که استفاده از اصول برنامهریزی استراتژیک و آینده پژوهی، آینده نگاری بازآفرینی شهر اسلامی در عصر ارتباطات و انفجار اطلاعات را فراهم آورد.
حلقه مفقوده در تعریف و تولید ساختارهای شهر اسلامی در مدیریت شهری
حلقه مفقوده در شکلگیری ساختارهای شهر و جامعه اسلامی «تولید نظام شاخصه ها» به گونهای که «مبنای سنجش پروژهها و عملکرد مدیران و در کل میزان موفقیت و پیشرفت جامعه» قرار گیرد.
استفاده از معیار سنجش ناهماهنگ، ارزشها را به جای مقصد حرکت و قبله انگیزهها، تبدیل به موانع و چارچوبهای محدود کننده حرکت مدیران و متخصصان میکند. تا زمانی که به دنبال توسعه با حفظ ارزشهای اسلامی و رعایت ضوابط شرعی هستیم، توسعه قبله ما و ضوابط و ارزشهای اسلامی موانع و سرعت گیری های حرکت ما خواهد بود.
ضروری است به کمک تولید شاخصهای مناسب، «ارزشها» را از «مقررات» حرکت به «مقصد» حرکت تبدیل کنیم. بدیهی است که کشف و تولید راهها و راه حلهایی مناسب پس از انتخاب و مشخص کردن مقصد امکان پذیر خواهد بود.
با توجه به مدل مفهومی شهر طیب در شکل گیری شهر اسلامی و تحقق تمدن نوین اسلامی متناسب با گام دوم انقلاب باید تاکید کرد که بازگشت به خود و تکیه بر توانمندیهای داخلی کشور، یگانه راهکار فائق آمدن بر مشکلات است. اساس این تفکر بر خودباوری است که جز با فرهنگ سازی سبک زندگی ایرانی-اسلامی محقق نخواهد شد.
ایمنا
درباره نویسنده
نویسنده