پ٫ اردیبهشت ۱۳ام, ۱۴۰۳

نسیان حوزه از معماری اسلامی

مدام می‌گویند گزاره ای به نام “معماری اسلامی” غلط است و اگر فرهنگ عرب توانایی رشد داشت، چرا در مهد آن یعنی مکه چنین رشدی شکل نگرفت؟

تماشای معماری یک تمدن نگریستن به فرهنگ آن است و این یعنی نظام معماری و شهرسازی و ارتباط مستقیمش با فرهنگ، و در نتیجه هرگونه آشفتگی در نظام مذکور می تواند فرهنگ و نظامات اجتماعی را دچار چالشهای جدی کند و این خود اهمیت معماری و شهرسازی را در حفظ و تعالی اخلاق و اعتقادات ساکنان خود و هویت مردمان یک کشور را که از عرف مورد قبول آن اجتماع متأثر است بیشتر پدیدار می کند.

چنانچه محیط کالبدی، مبتنی بر اصول فرهنگی طراحی شود، می تواند بستر تحقق تعالی ارزشهای جامعه باشد و در عین حال، محیط کالبدی می تواند به نوعی طراحی شود که بستری برای استحاله هنجارهای اعتقادی گردد در تبیین این موضوع به عنوان مثال می توان گفت که اگر به شهرهایمان به عنوان موجود زنده ارسطویی نگاه کنیم، ظاهراً کالبد سالمی دارند اما روح و روان سالمی که هویت و معماری سنتی و ایرانی را نشان بدهد؛ ندارند و همین را هم به شهروندان منتقل می کنند. لذا شاید شهروندان ما در کلان‌شهرها از نظر فیزیکی سالم باشند ولی استرس ها، اضطراب ها و فشارهای روحی و روانی آنها بالاست و آستانه تحمل آن‌ها کم شده است.

به همین جهت بر اساس آمار غیررسمی، در بسیاری از قتل‌های عمدی که در کلان‌شهرها اتفاق افتاده؛ قاتل و مقتول یکدیگر را نمی شناختند و این یک فاجعه است!  بله، امروز متأسفانه با وجود گذشت چند دهه از انقلاب اسلامی ایران به عنوان انقلابی برگرفته از آموزه های فرهنگی، اعتقادی و اسلامی و به رغم برخی توفیقات اما معماری و شهرسازی معاصر ایران را چندان نمی توان به ارزش های اصیل اسلامی منتسب کرد و به دلیل فاصله قابل توجه میان برخی مصادیق این معماری و شهرسازی با نمونه های مشابه اصیل ایرانی اسلامی و بومی ما، بروز بحران هویت در این معماری و شهرسازی قطعی است و این بیماری در حالی رخ داده است که شهرسازی و معماری جدای از هنر و نمود عینی فرهنگ ساکنان خود، مفهوم عامی است که شامل حقوق مدنی، اجتماعی و فردی منطبق بر شرع و عرف برگرفته از جامعه است و می تواند موضوع بسیاری از قوانین قرار گیرد.

بر این اساس اگر چه در ارزیابی تمدنها، جوامع اخلاق مدار و شرعی درجه معرفتی بالاتری نسبت به جوامع اداره شونده با قوه قهریه و الزام قانونی را به خود اختصاص می دهند اما امروز قانونگذاری در شهرسازی و معماری جایگاه اعتباری بالایی می تواند پیدا کند قانونی که در آن نباید هرگز به طور صریح و حتی به طور ضمنی تشخیص و تطبیق موضوعات به اجتماع واگذار شود چرا که مشکل ما در شهرسازی معاصر عرفی است که بنا به تعاریف وضع موجود ما را شامل می شود طبق تعریف هویت، متأسفانه وضعیت الان ما هویت ما است.

پاسخ به سؤال تکراری، معماری اسلامی، آری یا خیر!

چون نقشه‌ خاصی برای چگونگی مهندسیِ چینش خشت و آجر روی هم در اسلام ارائه نشده است یا اینکه اسلام از سرزمینی که میراث هنری و معماری قابل توجهی داشته باشد، برنیامده است نتیجه گرفته می شود که “پس چیزی تحت عنوان معماری اسلامی نداریم” در پاسخ به این شبهه باید گفت بله، به صورت مستقیم چیزی تحت عنوان “معماری اسلامی” نداریم؛ اما با این مُدل استدلال چیزی تحت عنوان معماری ایرانی، معماری رومی، معماری یونانی و … نیز نداریم.

 

درست است قدمت و پیشینه معماری ایرانی فراتر از معماری اسلامی است، چراکه در بدو ورود و ظهور اسلام و تمدن اسلامی، ایران بعنوان مهد تمدن بشری یکه‌تاز بوده است. با این وجود با حضور اسلام در میان ایرانیان تمامی جنبه‌های زندگی مردم حتی شیوه حکومت‌داری و آداب و سنن جامعه حتی معماری نیز متأثر از آموزه‌های اسلام شد در واقع باید گفت که این دو مکتب به جهت تشابهات زیادی که با هم داشتند همچون الهام‌گیری از طبیعت و سرشت انسان و توجه به آدمی بعنوان والاترین خلقت خداوند در هم تنیده‌ شدند.

به عنوان مثال ملاکی که بتوان معماری اسلامی را با سایر سبک و سیاق‌های جهانی مقایسه کرد توجه به ارکان حکمت‌آمیز و نگاه متعالی به زیست و ارزش والای انسانی است که اتفاقاً توجه به میهمان، توجه به همسایه، توجه به درراه ماندگان، توجه به حیوانات خانگی و حتی پرندگان و توجه به اصل زیست تربیتی خانواده همواره در رأس عادات و رسوم فرهنگی ایرانیان بوده و تمایزی مابین فقیر و غنی در این راستا نیز اعمال نمی‌شده ‌است؛ بله، گاه قدرت فرهنگی و توان ادبی کلام آن قدر عقلانی، مستدل، ژرف، لطیف و زیباست که نفوذ و جذب آن، مستلزم جنگ، سلطه حکومتی یا اقتصادی یا فرهنگی نمی‌باشد بلکه به تنهایی سبب نفوذ و اثر گذاری می‌گردد مانند قرآن کریم و نهج البلاغه، یا هم چنین آثار حکما و ادبای مسلمان ایرانی، مانند ملاصدرا و بوعلی سینا … فردوسی، سعدی، حافظ و مولوی.

چنان که از بزرگان ادبیات عرب گرفته، تا گوته ادیب بزرگ آلمانی و حتی تا نیچه فیلسوف و شاعر آلمانی، از حافظ تأثیر گرفته‌اند و یا ویکتور هوگو، نویسنده‌ نامدار فرانسوی به مدح فردوسی پرداخته‌ است پس اگر ایرانی‌ها، به حکمت و فلسفه در اسلام، اخلاق و اقتصاد اسلامی و انطباق معماری و ادبیات با باورها و احکام، نبوغ، همّت و ذوق بیشتری داشتند، نمی‌توان گفت: چرا در مکه چنین نشد؟!

شهرسازی بر خلاف اسلام

دین اسلام، از آغاز ظهور در مسیر تمدن سازی قرار داشت و در کنار دولت های ساختارمندی مانند ایران و روم، ساختارهای تمدنی و سبک زندگی مبتنی بر نظر خداوند را بر پا ساخت، در مدت زمان کوتاهی شاخصه های پیشرفت جامعه را تحقق بخشید و برای جامعه ساختارهای حقوقی، آموزشی، کشاورزی، اقتصادی، مدیریتی و مانند آن را بنیان نهاد. این ساختارها و برنامه ها موجب تحول و پدید آمدن تمدنی در جامعه جاهلی و بادیه نشین اعراب گردید و آنان را به بزرگترین و اثرگذارترین تمدن تاریخ تبدیل نمود؛ بله، دین اسلام و جهان بینی جهان شمول آن با هجرت و تأسیس شهر آغاز شد، با مهاجرت پیامبر (ص) از شهر سرمایه داری مکه، شهر مدینه، شهر فرهنگ و قرآن شکل گرفت انگیزه آن تکامل رفتار انسان بود که شاکله کلی شهرسازی اسلامی و بنیان دموکراسی اسلامی برای شکل گیری شهر است و نشانه اصالت و عمق فلسفی و دینی شهرسازی اسلامی و از پدیده های شهرسازی قرون وسطی است.

مبانی نظری تأسیس و توسعه تشکیلات شهر اسلامی بر مبنای وقف و حسبه، رفتار فرد، اجتماع و حفظ محیط زیست است و در ادوار تاریخی شهرسازی اسلامی با آموزه های بنیادین دینی و فلسفی در رفتار پیامبر و آثار فارابی، ابن رشد، ابن رامی و ابن خلدون پیشگام در نظریه کلاسیک شهری بروز کرده است.

در تبیین این مسئله باید توضیح داد که بطور کلی اسلام به هرجایی که راه یافت در پی آن برنیامد که ساختارهای فرهنگی موجود را از بیخ و بن برکند، بلکه در نگهداشت و اصلاح آنها کوشید. چندان که با روح و ظاهر وحی سازگار باشد. در نتیجه، اعراب جنبه‌های ارزشمند تمدن‌ها و فرهنگ‌های دیگر را جذب کردند و با هم درآمیختن آنها، تجربۀ شهرسازی را به دست آوردند.

شهرهای اسلامی در قلمرو اسلام ایجاد شدند و ضمن تأثیرگرفتن از عقاید و اخلاق اسلامی، از هویت ملی، شرایط اقلیمی، میراث متفاوت و نظام‌های معیشتی گوناگون نیز تأثیر پذیرفته و در عین تشابهاتی چند در شکل و کارکرد از تنوع بسیار برخوردار بودند که بارزترین مثالهای آن عبارتند از :

میراث بخش‌های غربی : نشانه‌هایی از تمدن‌های یونان، روم و بیزانس. مانند دمشق و قرطبه در اسپانیا

میراث بخش‌های شرقی: جلوه‌هایی از تمدن‌های هند و ایران (معماری ساسانی و اشکانیان). مانند: نقشۀ چهار ایوانی در مساجد الهام‌گرفته از نقشۀ کاخ آشور، متعلق به زمان اشکانیان است.

با این همه امروز جامعه سازی و تمدن پردازی در ذیل آموزه های دینی، رسالت سترگی است که عدم اعتقاد قلبی ایمانی مسئولین شهرسازی در ایران به مصادر و مبانی نظری شهرسازی در الهیات اجتماعی اسلام، بزرگترین مانع آن است.

جدایی علوم انسانی و مبانی فکری تمدن ساز از دانش معماری و شهرسازی

امروز دغدغه ها و آموزشهای دانشگاهی و آکادمیک معماری و شهرسازی عمدتاً معطوف به جنبه های مادی و کمی ظرف سکنای انسان است و بیشتر تلاشها و برنامه ریزی ها در مقیاسهای گوناگون، از بنا تا شهر، برای پیشرفت این وجه از ظرف سکنای انسان است.

تمرکز بیش از حد به جنبه مادی باعث شده است نیات و هدفهای متعالی شهرها و خانه ها کم اهمیت تلقی یا به کل فراموش شود و در نتیجه رابطه وجودی انسان و ظرف سکنای او خدشه دار شود این درحالی است که معماری و شهرسازی که هویت یک جامعه را به نمایش می گذارند، باید بتوانند جامعه را به سمت ارزشهای فرهنگی اش هدایت کند.

اما امروزه شهرها تقلید و تکرار ناقص الگوهای بیگانه و غربی هستند که از جهان بینی حاکم بر مغرب زمین معاصر نشأت گرفته اند، که این جهان بینی با اصول و ارزشهای منبعث از جهان بینی اسلامی در بسیاری موضوعات و زمینه ها در تضاد و تناقض می باشد؛ اگر مبانی فکری و به تبع آن شیوه زیست و اصول شکل دهنده فضا و مبانی طراحی از بیگانگان اخذ شده و به طور مستقیم ملاک عمل قرار گیرند، به تدریج استحاله هویتی و فرهنگی رخ خواهد داد اما اگر تعاملات با سایر جوامع در پرتو جهان بینی و فرهنگ خودی رخ دهد، تثبیت و تقویت هویت ایرانی را در پی خواهد داشت؛ بله، بین اسلام و زندگی شهری، رابطه خاصی وجود دارد و ترویج اسلام با توسعه و ترویج زندگی شهری متجلی شده است.

تاریخ اسلام، با پی ریزی و ایجاد نوع مختلف شهر آغاز شده است شهر اسلامی، شهری است که در آن شهروندان، متخلق به آموزه های اسلامی هستند این مؤمنان، به لحاظ جنبه های رفتاری، دارای اخلاق و رفتار اسلامی بوده و کالبد شهر نیز متأثر از این دو عامل، بسترساز استقرار یک قلعه ایمان می شود در چنین شهری نیازهای معنوی، جسمی و روحی مشروع شهروندان در چارچوب شریعت اسلام مورد نظر بوده و تمام شاخص های اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، زیست محیطی، قضایی و قانون گذاری بر اساس عامل اسلام، نظام و هویت می یابد.

به عنوان مثال مهم‌ترین تعلیم دین اسلام فروتنی و افتادگی در برابر ذات اقدس باری تعالی بوده و آنچه از معماری اسلامی اقتباس می‌شود نیز فروتنی و افتادگی در بناها است؛ اما امروز معماری معاصر تداعی‌کننده عظمت و بزرگی فرد است و این بر خلاف معماری اسلامی است که سعی در مردم‌وار کردن و ایجاد تواضع در بناها دارد.

شبستان

درباره نویسنده